روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Sunday, April 30, 2006
دوست گرامي رها

جانم برايت بگويد به نظر ميرسد شما از وسط فيلم سينمائي وارد شده ايد
برايم توضيح دادن دلائل مزدور شناختن چهار فقره الاغ در اين وبلاگستان بسيار خسته کننده و طولاني و کسالت بار است براي کاري چنين امريکائي ها مثلي دارند که ميگويند :
مانند اين است که بگائيدن دو مگس نگاه کني !!!!!! يعني مطلقا بورينگ !!!!


ولي برايت راجع به خانم مهستي يا همان خانم شکوه ميرزادگي همانطور که مي بيني توضيحي دادم که از نسل قبلي رجاله گان ايران است

ميداني که يکي از دلائل بدبختي ما ايراني ها خودفروشان ما هستند که مهم نيست به چه بهائي .....تنها بهائي برايشان تعيين کني به راحتي ميتواني بخريشان
اين دلبستگي به ريدماني به نام زندگي نميدانم ريشه در کجا داردکه ما اين همه بدبختيم


به هر حال برايت آدرس وبلاگ بانو مهستي مادرجنده آزاده فروش را مينويسم و هم چنين آدرس وبلاگ آونگ خاطره هاي ما که دوست دارد سرش را بر شانه هاي بانو مهستي بنهد !!!!!!!!!! شاد باشي نانا



http://www.aavang.blogfa.com/= آونگ خاطره هاي ما
http://www.puyeshgaraan.com/shokooh.htm= شکوه ميردريدگي !!!!
خبرهاي جبهه جنگ داخلي !!!!


بسيار خوب دوستان آخرين خبرها از سرنوشت چهار مزدور رژيم جانيان اسلامي ايران به قرار زير است :
اميد مادرجنده ميلاني پس از انواع و اقسام گه هاي خشگ و تري که به نوبت خورد بالاخره از رو رفت و اعلام کرد کارهاي ديگري !!!!دارد و پس از وق وقي کوتاه و ناميدن من باکره پير !!!!!! فعلا گورش را گم کرد تا با نام خزري-خاني-ديزلي-هدي بخش رواني ساديستي خود را کمي پرورش داده و از آبرو ريزي بيشتر براي خود جلوگيري وفعلا خويشتن را به خري بزند !!!!!

ببين مادرجنده الاغ تو هرچي دوست داري منو صدا کن باکره پير بودن که عيب و ننگ نيست مگه همه مثل تو مادرجنده لاشه کپکي هستند که همه فکر و ذکرت رابطه مستقيم و مدام با اون هرچي نه بدترت است !!!!!خوب باکره پير يعني کسي که ابدا و اصلا به محتويات داخل تنکه اش اهميتي نميدهد به والله باکره پير بودن صد شرف داره به مانند تو بودن و يا خواهرت که وسيله اي براي به دام کشيدن مردان حشري دور و بر تو است خوب تو به واسطه محبت بودن بين آبجي خودت و مردان کلي افتخارميکني مگه نه ؟واسه همين هم بدترين عيب را داشتن از نظر تو اينست که کسي مطلقا به خواسته هاي داخل تنکه اي خود توجهي نداشته باشد برو اميد که وعده ملاقاتت با يکي از دوستان که در کافه اي روزي توانسان پتتيک و حقير چون کرم را گوشه اي خيره به سرنوشت بيابد تمام.


و اما سعيد سرطان عقلي هم با گم کردن گور اميد تصميم گرفته که گورش را گم کند !!!!!!!!!خوب وقتي چاله را با سيمان پر کردي قاعدتا بايد آب گنديده چاله هم خشگ شود مگه نه ؟


حسين مادرجنده درخشان هم استراتژي جاکشي خود را تغيير داده و شروع به پروپاگانداي انرژي هسته اي به درد ما نميخورد کرده !!!!!خوب جاکش بهت دستور رسيد که شروع کن کم کم بين بچه ها جابندازي که اساسا ما انرژي هسته اي ميخواهيم چه کنيم !!!!که جاده را براي گه خوري رژيم جانيان اسلامي ايران صاف و صوف کني تا روزي که اعلام خوردن جام زهر را کنند مردم زياد شوکه نشن !!!!!! آره مادرجنده اين هدف را داري دنبال ميکني ؟خوب جاکش قرمساق مساله که فقط خوردن جام زهر نيست که جاکش مسئله به قبر سپردن اين رژيم است که با آن تو هم از دار و ندار ساقطشده و کاري جز کشيدن مردان(اين بار ) به روي خود نخواهي داشت .


و اما مهشيد مادرجنده راستي هم پستي نوشته و به همه پيشنهادکرده که مردم ايران اگه پول نداريد چلوکباب بخوريد عيبي نداره به جاش قهون بخوريد !!!!!!!!!و شاد باشيد که حداقل اگر امنيت - عدالت - آزادي - نظم نداريد ابدامهم نيست شما تنها سعي کنيد که قهوه بخوريد و شکر خدا را به جايآوريد !!!!!!!


ولي از همه اين خاک بر سر شده ها جالبتر اين است که :مانند جاسوس ک گ ب در فيلم دکتر استرنج لاو کوبريک که در بحبوب
بمباران اتمي مسکو و به دنبالش آمدن موشک هاي اتمي شوروي به طرف امريکا و پايان جهان ٬ تازه داشت تند تند از پنتاگون عکس مي انداخت !!!!!!!!! يادتونه ؟
زيستن توده اي الاغ تازه فکر کرده که از بين لاشه هاي کپکي مزدوران رژيم براي حزب خود يک فقره را تور بزند !!!!!!!!به پيامگير مهشيد مادرجنده رفته و با مشتي چرت و پرت هاي الاغانه خواسته دلي از اين لکاته رجاله به دست آورد
خوب زيستن الاغ ديگه از مهشيد مادرجنده راستي فردي محترم تر دراين وبلاگستان نبود که تازه به صرافت چسباندن او به حزب خود افتادي؟
بابا جان من شما توده اي ها آخه چرا اين همه لجن خور هستيد گويا به جاي شير مادر امثال تو را با لجن تغذيه کرده اند به ولاي کيانوري مادرجنده !!!!!!!!!!! نانا
Friday, April 28, 2006
شانه هاي الاغ !!!!!


بسيار خوب دوستان با پست قبلي که نوشتم امروز سري به وبلاگ آونگ خاطره هاي ما زدم و ديدم به به ...به به ...چه نشستي که اين خانم آونگ با فغان و فرياد و آه و زاري از شانه هاي کسي سخن گفته که برايش تکيه گاهي است و نميدانم چرا ناگهاني قلبش گرفته و
سري به خانه اين شکوه فرهنگ زده و دلش گرفته و اشکش روان گشته و خلاصه کجاي کاري يه مجلس عزاي جانانه براي اين خانم نيمه معروف گرفته که بيا و ببين !!!!!!


خوب خانم آونگ احتمالا تو سئوال هاي مرا از اين بانو مهستي !!! يعني شکوه ميرزادگي نپرسيده اي ولي ظاهرا از اين ادعاي من خيلي ناراحت و دل سوزناک شده اي !!!!!!

برايت بخشي زيرکانه از کي هستم خانم شکوه بانو را کپي کرده و ميگذارم
اين خانم رجاله که از رجاله هاي کهنه کار ايران است که به جاي سر خود را توي کون خر کردن و عرق شرم ريختن پس از مدتي کس و شعرنويسي که در سابقه زندگي شخصي ايشان در وبلاگشان که شما لينک داده ايد هست ابتدا مدتي از خود تعريف کرده و بعد اينچنين نوشته :


(( در سال 1352 ، با نام شکوه فرهنگ که نام همسر اولش بود، همراه با گروهی از هنرمندان و نويسندگان برای آزادی زندانيان سياسی وارد مبارزه ای شد که منجر به زندانی شدن و محکوم به اعدام شدن او و اکثر همراهانش شد. او، با چند تن ديگر، تن به عذرخواهی در تلويزيون دادند و از مرگ نجات پيدا کردند. دو تن از همراهان او اعدام و برخی به حبس های طولانی مدت گرفتار آمدند ))


خانم شکوه ميرزادگي شما گه ميخوريد با هفت پشتتان که اولا اسمي از گروه سياسي گلسرخي -دانشيان مياوريد ولي نام آنان را نمياوريد !!!!!

دوما شما عليرغم داشتن شوهر که همان جاکش اعظم ابراهيم فرهنگ که دبير دبيرستان بود و از شما هم بسيار مسن تر بود با خسرو گلسرخي زنده ياد رابطه اي جنسي داشتيد در حالي که شما شوهر و او زن داشت و گويا زنش هم خواهر همين گرگين است و ماجرا برملا شده بود .

گروه گلسرخي دانشيان توسط شما لو رفت .
تمامي بچه هاي سياسي اون دوران شما را ميشناختند و اين ماجراي رابطه جنسي شما را با گلسرخي و لو دادن اين گروه را من از يکي از اعضا تيم شما که براي ثبوت ادعاي خودم نامش را هم مينويسم يعني منوچهر مقدم سليمي که خوب ميشناسيدش و سر اين قضيه زندان هم رفت شنيدم و هيچ دليلي ندارم که او دروغي گفته باشد .او هم همراه سما کار و ديگران مدتي زندان بود ولي شما گه زيادي خورديد که نوشتيد به زندان رفته ايد اگر مدرکي از زندان رفتن خود داريد لطفا رو کنيد !!!!!!!

ولي بانوي نيمه معروفه ايراني سئوالي بسيار بسيار ظريف از شما دارم که پاسخ هم لازم ندارد
چرا جنابعالي از خسرو گلسرخي و دانشيان در زندگي نامه تان اسم ينبرده ايد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و از آنان به نام دو نفري که اعدام شدند !!!!! اسم برده ايد ؟؟؟؟؟؟با رفتن شاه که بايد همرزم گلسرخي و دانشيان بودن افتخاري باشدولي يه جاي شما بد جوري گهي ميزنه آبجي !!!!!!!!


رابطه جنسي شما عليرغم داشتن شوهر و گلسرخي عليرغم داشتن زن براي من چون گه بي تفاوت است من به اخلاقيات رايج اعتقادي ندارم و همه را دکان ميبينم
ولي اگر کون شما در رابطه با اين دو مرد آزاده ايراني يعني گلسرخي و دانشيان گهي نبود محال ممکن بود که از اينان نامي نياوريد
تنها يک امکان هست و آن هم نوشته اي که سفري به حج کرده وحج هاجر !!! را نوشته ايد ميخواهم بگويم اي اين حج به وسط کمر شما مادرجنده مردم فروش بخورد خوب زنک فاحشه سياسي تو گه خوردي که هنگامي که زناي اسلامي کرده اي گروهي انسان آزاده را لو داده اي و همزمان در تمامي آن بحث و گفتگوهاي روشنفکري عرق و شراب و کباب نوش جان کرده اي
به سفرحج رفته اي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاشيدم به اين عتقادات چمن در قيچي شما که ذره اي با همين جانيان امروز ايران در قدرت فرقي نداريد تنها تفاوت ٬ واقعي بودن آنان و گهي که هستند نشان دادن خود است ولي شما با چهره اي چون بانوي مهستي دنبالي کسک لوس آنجلسي و احتمالا همان ديدگاه ها عجب تلاشي براي تپاندن خود بين اديبان ايران ميکنيد !!!!!!

در ماتحت خود را به شدت بسته و گه زيادي نخوريد اگر تاکنون خشتک شما را بر سر چوب نکرده ام تنها براي خاطر اون نوري اعلا است که بدبخت بيچاره نميداند با چه آکاله اي در دنوور کلرادو زندگي ميکند


آونگ خاطره ها شما هم لطفا کمي اون دهانت را زيپ کن نديده و نشناخته سرت را روي شانه هر الاغي نگذار برايت گران تمام خواهد شد . از ما گفتن . نانا
Wednesday, April 26, 2006
آونگ خاطره هاي ما در بخشي از پستش نوشته :


((چه آرامشی می گیرم وقتی با نازنینی چون خانم شکوه میرزادگی صحبت می کنم . بنابر این، این پست را تقدیمشان می کنم .))


دوست گرامي لطفي کن و بار ديگري که با اين عليامخدره شکوه ميرزادگي براي آرامش گرفتن !!! گفتگوئي کردي از او بپرس :
تو چه نقشي در لو رفتن گروه گلسرخي و دانشيان داشتي و چراهمسر اسبق و آن زمانت ابراهيم فرهنگ که خود متهم بود ناگهاني در دادگاه اينان تبديل به دادستان شد ؟ و اساسا تو اگر نام نيکي داشتي چرا شکوه فرهنگ را به شکوه ميرزادگي تغيير دادي ؟

اگر دليلش اين است که ميرزادگي نام فاميل خود شماست پس چرا در ايران شما به نام شکوه فرهنگ معروف بوديد ؟ ما که در ايران اين رسم امريکا را که فاميل شوهر را کسب کني که نداشتيم

به هر حال اين تغيير نام کمي فيشي به نظر ميرسد اگر چه شما در ايران معروفيتي نداشتيد ولي بين امثال من ساده لوحان !!!!!روشنفکر معروفيت کافي و وافي داشتيد !!!!

خانم آونگ اين سئوالات آرامش بر هم زن را از او بپرسيد و يادتان نرود ملت هرچه که نداشته باشد حافظه اي دارد که در آن به شکل غريزي ميداند که کي کجا ايستاده !!!!!!!! با احترام نانا
خورشيد خانم نوشته :



((به توصیه یه دوست خیلی عزیز، یه مدت خیلی خیلی کوتاه این وبلاگ بسته است. احتیاج به اعصاب آروم دارم و تمرکز برای کارهای آخر ترمم و همین الانش از بی خوابی سه روزه دارم می میرم. ببخشید دیگه ایمیل جواب نمی دم تا برگردم. کامنت ها رو هم بستم. امیدوارم این جو مزخرف وبلاگ ها هم وقتی برمی گردم خوب شده باشه. هیچ وبلاگی نمی خوام بخونم چند روز. اوضاع درسی ام شدیدا بحرانی شده! همین دیگه. تا بعد...))


اولا خورشيد نشان خانم ....بنده هيچ پدر کشتگي با تو ندارم و همچنان که ميداني حتي نميدانستي که وبلاگت را ميخوانم .

و اما دوستان گرامي يک سيستم بسيار نجات دهنده است براي امثال خورشيد نشان و مهشيد و باقي اينانکه هنگامي که گهي ميزنند و اوضاعشان خراب ميشود نميدانم چرا همگي تازه يادشان مي افتد که درس و مشق دارند و اعصاب ندارند و استراحت لازم دارند و ....................


يکي نيست بپرسد خوب چرا هنگامي که چهچه مستان ميزنيد و کار خودرا ( هرچه هست ) در وبلاگستان به پيش ميرانيد درس و مشق نداريد وبا جانبازي سخت مشغول انجام فرائض ديني و دنيوي خود هستيد ؟؟؟؟؟؟ولي تا کسي به شما گفت بالاي چشمتان احتمالا يک مگس گهي نشسته تازه ياد درس و مشق مي افتيد ؟؟؟؟؟؟؟

دوما تجليل درخشان مادرجنده مثل اين که امر را به تو لکاته هم مشتبه کرده که راستي راستي پخي هستي ؟
همچون ملکه مادر ( همون که قيافه اش کفاره ميخواست ٬ را ميگم ها)اعلام ميکني که :
ايميل ها را پاسخ نميدهم امکان کامنت گذاري شما را هم ازتان گرفتم و تا من برميگردم اميدوارم سر نانا و امثالهم هم بلائي آمده باشد !!! تا جو وبلاگستان برايم دلنواز !!! باشد و دست آخر هم از قبل بگم که هيچ يک از شما را نميخوانم

خوب رجاله خانم اين همان شيوه رژيم جانيان اسلامي است که هر گهي ميخواهند ميخورندو سپس براي مدتي خفه خون ميگيرند و ناگهان شهردار تهران ميشوند
همين حمقي نژاد مادرجنده مگر آدم کش مزدور اينان نبود که ناگهاني سر از شهرداري تهران و بلافاصله از رياست جمهوري در آورد ؟؟؟؟؟؟؟
تو پاسخ مرا ندادي ؟
همين ندادن پاسخ و تاکيدت براي نخواندن وبلاگ !!!!! در اين دوره مرمت!!براي من يکي ديگر جاي شکي باقي نگذاشت . خدمتت عرض کنم اگرچه فعلا کارم با تو تمام شد ولي بي زي نس مرا با خودت تمام شده تلقي نکن شب ما بسيار دراز است به درازاي بيست و هفت سال سياه و شوم و نکبتي که امثال تو هم در آن سهمي دارند .برو که دست درخشان پشت و پناهت . نانا

و اما سياه قلب و پيامش !!!!


بسيار خوب سياه قلب شهامتت را براي دوبار به اينجا آمدن و پيام گذاردن
مي ستايم
ولي همزمان ميخواهم به تو بگويم خر خودتي !!!!!

( منظورم از اين خر خودتي شرط بندي دوباره شما بي عار و دردها است و دسته جمعي خراب من شدن و همگي را در کون خر فرو کردن و بيرون آوردن من درست زماني که شما تصور ميکرديد که مرا خر کرده ايد !!!!!!!است خوب به جاي بازي کردن با تخمهاتان فکر کرديد که بيا سيا بازي کنيم !!!!!!! آره ؟ ولي شما سياه تر از خوداتون نديديد به جان نانا )


خوب اي ابله نادان تو چگونه حتي به خودت اجازه اين را دادي که به ناناتوهين کرده و بيائي و فقط بگوئي که :
آره ما چهار تائي جمع شديم و از هم انتقاد کرديم و بالاخره رفتيم سراين که نانا برگرده به چه ميدانم چه جهنم دره اي !!!!!!!!!!!


خوب ان آقا !!!!!!!مگر نانا بازيچه دست شما چند تا بچه کوني طبقه متوسط مادرجنده بساز بفروش اسلامي است که اين گه ها را خوردي؟مگر نانا همگي شما را تک تک و باهم تو کون خر تا کنون نکرده و درنياورده که تو چنين گهي ميخوري ؟

خوب مادر جنده الاغ يک کمي به گوشه و کنار بهتر نگاه کني ميبيني پس چه شدند آن همه بزمچه و خرخاکي و ان و گه هائي که تو زوزه ميامدند و مرا سخره ميکردند ؟

اگر واقعي بودند که خوب شما افشا شديد و آنان رفتند پي کارشان.

اگر خود شما بوديد هم !!!!!خوب مادر قحبه ها وقتي خيلي از بچه هاي صادق اينجا مرا ميخوانند شما مادرجنده ها هم چاره اي جزخواندن من نداريد قرمساق ها .... خوب ابلهان شما با منطق غالب وبلاگستان که نميتوانيد مبارزه اي کنيد و خوشبختانه بين عده بسياري از ما اينجا اشتراک منطق وجود دارد پس چاره اي نداريد جز پايان دادن به اين بازي کثيف خود

سياه قلب فرصتي به شخص تو ميدهم اگر جلسه اي که گفتي حقيقي بود و باز هم بازي جديدي نيست !!!!!!
تو تا حال نيمي از حقيقت را گفته اي بايد برايم بگوئي چند نفر از شما پاگنده بوديد و اين بازي با من طراحش که بود و اميد ميلاني حقيقتا فاميل کداميک است و سوفيا چه نقشي در همه اين ماجرا ها دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟


که تازه قبول کنم که ترا به جرگه دوستانم با احتياط راه دهم . با احترام نانا




خانم شيما کلباسي گرامي


من شما را نميشناسم و وبلاگتان را نخوانده ام ولي به دليل درگيريم با اين آدامس خورشيد نشان که چون زيره اي به کرمان امريکا سر ريزکردند !!!!!! پستي از شما ديدم که چنين نوشته ايد :



((مطالب مربوط به صنم را تا جایی که می خواستم ( و می توانستم که بردارم بدون اینکه علت اصلی اعتراضم نامفهوم شود ) از این وبلاگ برداشته ام. موضعم نسبت به تهدید و اجبار به خودسانسوری وبلاگنویس آمریکایی به قوت خود باقیست اما موقعیت و نگرانیهای یک دانشجوی ایرانی در آمریکا را می توانم درک کنم.---از هوشیار نراقی، روزبه، سحر، راوی و چند نفر دیگر و همچنین پ، شوهرم که کمک کردند تا موضوع را از دریچه چشمان و دل نگران یک دانشجوی ایرانی با ویزای تحصیلی در آمریکا ببینم، ممنوم. ))


بسيار خوب دوست عزيز - شما با کمک دوستان و همسر خود به خيال خود موقعيت اين آدامس خورشيد نشان را ظاهرا درک کرده ايد !


ولي من برايتان ثابت ميکنم که هنوز چيزهائي هست که درک نکرده ايد و من به شما ميدرکانم !!!!!!!


چرا به خورشيد خانم به چشم دختر جواني که معصومانه مانند بسياري دختر جوان در دانشگاه هاي دنيا مشغول تحصيل هستند نگاه کرده و کس و شعرهاي راجع به ترسيدنش را جدي گرفته و بر او ترحم ميکنيد ؟
اين دختر کاملا معمولي ايراني ناگهاني همسري مييابد و با ازدواجي احتمالا از راه دور يا نزديک نميدانم مثلني ازدواج کرده و براي پيوستن به همسر خود و تحصيل به فلوريدا قرار است بيايد که ناگهان بمب پر سر و صدائي بين ما مبني بر رفتن اين آدامس معروف به نميدانم کجاو انتظارش و بعد در راه هواپيمايش و خلاصه تا نزول اجلالش به امريکا از طرف يکي از کثيف ترين وبلاگ نويسان که براي هر که متوسط عقلي داشته باشد کسي جز مزدور رژيم ايران نيست يعني حسين مادرجنده درخشان به شيوه تبليغي چندش آور غرب در شيپور دميده ميشود !!!!!


به من نگو که او کاره اي نيست که به جان عزيزت غش غش از خنده ولوخواهم شد نميدانم دوران انتخابات همين حمقي نژاد مادر جنده را به خاطر مياوري يانه ؟به هر حال تمامي مدارک به شکل فکت و فيگور ثبت شده در هر وبلاگي موجود است تو شايد به خاطر نياوري ولي گفته ام ذهن من ساعت است وبلاگ اين خورشيد خانم يکي از تبليغي ترين وبلاگ ها براي رفتن به پاي صندوق ها بود او با هزار زبان به همه تبليغ ميکرد که اگه شده سفيد بندازيم بريم پاي صندوق ها و از اين زبان ريزي ها دخترانه معصوم پاک سبک مرتضوي مادرجنده !!!!!!!!!

من اصراري براي اين که کسي سخنان مرا باور کند ندارم اينان نظر من است و بس و ابرازش ميکنم تا شما را کمي به فکر بيندازم

بابا جان من بهترين دليل همين است که پاسخي به من نميدهد !!!!!!!!
اين خورشيد خانم اگر ريگي در کفش ندارد بايد پاسخ مرا بدهد ورنه من کسي نيستم مانند شما خانم کلباسي - که دلم براي يک دانشجوي مظلوم جوان بي گناه بسوزد ( اگر که از ماران باشد ) اصلا و ابدا به محض افتادن چشمم به اين بچه ماران سنگي برداشته به سرشان ميکويم

و اين سنگ را براي خاطر آن جوان ايراني -واقعا- پاک و معصومي که قابليت در فلوريدا بودن را داره ولي شانسش را به صنم داده اند !!!!!!! نانا

Monday, April 24, 2006
ببين خورشيد خانم
بازم که اومدي يه سري بي ربط گفتي و قانون آزادي بيان و حرمتو شرف انساني رو پيش کشيدي البته در امريکا !!!!!چون تو ايرون که از اين خبرا نيست بن کل .....يه سري خطاب به شيما کلباسي و گفتي و يه سري شلوغش کردي که نميدونم سايت اون اتهام را برداشت و ال شد و بل شد .....


خوب اولا اين نئوکانها که دنبالت بودن و ميخواستن ديپورتت کنن پس چي شده ؟ نکن از قانون ترسيدن و رفتن سوراخ قايم شدن !!!!!!!
دوما اين قوانين امريکا که نوشتي ها ...به مرگ خودت شامل حال تونميشه تو نه سيتي زني نه گرين کارت مهاجرت داري تو يه دانشجو از يک کشور مرموزي که ناگهاني يکي از مقامات مهمش با گرين کارتش واردامريکا ميشه در حالي که روح کسي خبر نداره و تازه مقامات مهاجرت تو سر خود ميزنن که بابا اين ديگه از کجا خير سرش پيداش شد ؟؟؟؟؟؟


بنابراين صرف دانشجوئي ازايران بودن که حسين مادرجنده درخشان برات قرباني سر بريده ميتونه جسابي کار دستت بده نه تنها ديپورتت ميکن نبلکه ميتونن اول بگيرن يه مدتي تو گوانتانومو نيگرت دارن و بعد با اردنگي ديپورتت کنن تو معلوم نيست کي هستي ولي حسين درخشان کاملا معلومه ومن خودم اسمش را به وزارت امورخارجه دادم به مرگ خودت!!!!!!!


ميدوني اگه جواب سئوال منو نميدي حداقل ميتوني سکوت کني و اين همه بيشتر به خودت گند نزني کسي نگفته بود تو چرا در انتخابات راي دادي يا ندي ؟؟؟؟؟؟کون لقت ميخواهي راي داده باش ميخواهي نداده باش !!!!!



سئوال من خيلي روشن و صريحه رابطه تو با حسين درخشان چيست و چرا برايت استقبال پارتي از حرکتت از تهران تا رسيدنت به امريکا اونم فلوريدا گرفت ؟بابا مرگ که نيست اينو يه جوابي بده آبجي !!!!!! ولي اگر براش جوابي نداري ها خفه خون بگير و اين همه گه وجوديت رو بر هم نزن که بوگندش تمام وبلاگستان رو برداشته اي خورشيد سياهو تاريک ........... نانا
Sunday, April 23, 2006
و اما بروم سر تو سعيد ممتيک


تو کيستي ؟ نميدانم بر مبناي نوشته هايت ميدانم شخصي هستي که تمامي عمرت کتاب خوانده اي .ولي آيا از اين کتاب ها چيزي هم آموخته اي را به روشني ميدانم ابدا و اصلا !!!!!!



کار تو که مانند يک طلبه حوزه عمليه قم هستي که چند سالي را هم در مثلني لندن سر کرده اي و با مقاديري از مفاهيم دنياي غرب آشناشده اي و حال نميدانم در همان اطاق معروفي که براي بچه ها نوشتم يعني خود خود وزارت اطلاعات کار ميکني يا به دليل سرطان در واقع عقلدر بيمارستاني در ژاپن تحت معالجه هستي ؟؟؟؟؟؟؟ فقط خودت ميداني!!
ولي تو نقشي داري که اگر اکنون در توکيو باشي هم به معني نان خوريت از قبل رژيم جانيان اسلامي است و بس


تو در اين وبلاگستان براي مدت دو سال و نيمي که من شاهد بوده ام اينکارها را کرده اي
در حالي که بنا به ادعاي خودت زير شيمو تراپي بودي تمامي مدت در پيامگير شبح بودي و با توهين و تمسخر از شبح بگير و برو تا ح ک ک - تا بچه هاي چريک تاعناصر ملي تا هر کي به جز مهشيد و اميد !!!!!! بدون استثنا درگير ميکردي و همه بحثي را که به درست يا غلط ولي صادقانه در گرفته بودمستقيم ميريدي توش


( اينجا براي رفع سو تفاهمي بايد بگويم که اگر هم با اين دو درگير ميشدي مانند درگيري بعضي ها در دعوا و جنگ با خودي ها !! بوديعني اي خاک بر سر چرا مثلني عوضي شليک کردي !!!!!!!)
پس از توجه بچه ها و کوتاه کردن پايت از وبلاگهايشان که نشان از هشياري اکثريت ما وبلاگ نويسان معمولي دارد !!!! تنها دو جائي که ميرفتي پيامگير اميد ميلاني بود و مهشيد راستي !!!!!!!!!



خوب با اين رفتن ها دوست داري برايت بگويم استراتژي تو چه بود ؟
تو بارها هنگامي که من سکوت کرده بودم به پيامگير وبلاگ مهشيد رفته و با اوردن نام من سخناني ميگفتي که من به تو پاسخ دهم
اينجا بايد از آريا برايت کمي بگويم آريا هم هر چه هست شخصي بود که با شيوه خود سخنان حقي ميزدهمان دايره متعفن اميد ميلاني او را احاطه و با اعمالي که نميدانم او را مدتي ساکت کردند بسيار خوشحالم که اکنون بازگشته و مينويسد
به هر حال در وبلاگ اميد ميلاني شيوه هايت تغيير ميکرد و آن جا به آريا و دخو و چند نفر ديگري که از مردان آزاده وبلاگستان هستند بند ميکردي !!!!!!!



نه من پاسخ پيام هائي که در وبلاگ مهشيد ميگذاشتي دادم و نه اين گروه مردان جدي وبلاگستان پاسخي به پيام هائي که در وبلاگ اميد ميگذاشتي


نکته جالب ماجرا اين است که اميد ميلاني هرگز حتي حفظ ظاهر را نکرد که از تو بپرسد خوب نوکرت برم چرا پاي دخو رو اينجا به مياني مياري يا پاي شبح را؟
اين سکوتش در مقابل پيامهاي هذياني - رواني تو که تنها ميتواند ازتب سفليس يعني بيماري معممين ايران به معني واقعي نه سمبوليک !!!! باشد چه معني دارد ؟اعتراض به تو که چرا به دخوي محترم توهين ميکني هيچ مغايرتي با آزادي بيان نداشت و به معني محروم کردن تو نبود بلکه اظهار وجودو شرکت در بحث با تو بود با گشودن اين که چرا به صحراي کربلا ميزني مگر نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حداقل مهشيد چون دختر عمه قزي خانم گاهي عشوه شتري هائي خطاب به تو ميامد که مثلني چرا اينا رو اينجا مينويسي !!!!!!ولي اميد ميلاني حتي اين ديسنسي را نداشت مطلقا !!!!!
و همانگونه که ميبيني خيال چاپ کس و شعرهاي هذياني و سفليسي تو را دارد !!!!!!!!!


سعيد ممتيک هرکه هستي کار تو و اميد و درخشان و مهشيد تمام شده اين چند سال گذشته شما به وبلاگ نويسان پاک سرشت و مبتدي در اين دنياي خبر و تبادل انديشه حسابي ضرر زده ايد ضرري در مقياسي کوچک از همان گونه که فرهنگ رژيم اسلامي بر سرتمامي مردم ايران مياورد زده ايد

سرهاي خود را پائين انداخته يا برويد يا سکوت کنيد و يا خود را کمپليتمان به کوچه علي چپ بزنيد
آن تکه هاي گه بر سر همه شما چون کلاه بره اي نشسته اگر شما نميبينيدش به معني نبودنش نيست به جان همه فلاسفه !!!!!!!! نانا
بسيار خوب اميد ميلاني


بروم بر سر تو - برايت بگويم تو مدتها قبل ازاين که من حتي متوجه وجود تو شوم متوجه سخنان من شدي و با من گونه اي آبسس شدي
اولين باري که با من سخني به شکل غير مستقيم گفتي در پيامگيرحسن آقا بود که زماني بود که من حتي وبلاگ نداشتم به ايران رفته و بازگشته بودم و يک مطلب کوتاه از چيزهائي که ديده بودم نوشتم و در پيامگير شمر گذاردم و او و حسن آقا و گليه مرد آنرا پست کردند و اکثريت کساني که پيام گذاردن گوئي من سخنان آنان را گفته ام !!!! خاطرت هست ؟

ابدا غريب نيست که تو به پيام گير حسن آقا آمدي و اين پيام را گذاردي ( اين قدرها هم بد نيست ! ) و بلافاصله مهشيد به دنبال تو نوشت ( پس زحمتش با خودت ! )‌
در پاسخ پيام تو نوشتم که تمامي سخنانم صادقانه است و حتي غلو هم نکرده ام و اگر موردي ايراد داري بيا و بگو !!!ولي از تو خبري نشد در حالي که آن روزها تو ويلون و سرگردون کامنت گير همه بوديپس امکان ديدن پيام من برايت بود ولي ترجيح دادي سکوت کني !!


مدتي بعد با من مستقيم وارد گفتگو شدي و به مرحله تفاهمي رسيديم که تمامش در وبلاگ حسن آقا موجود است ولي در آخرکار شمر به تو ريد و تو پس کشيدي


اعمال بعدي تو تحريک مهناز به پريدن به حسن آقا شد که منجر به درگيري من با او شد ولي برايم بي نهايت غريب ميرسد که تو آن شب با سوفيا و مهناز در پيامگير حسن آقا حضور رسانده و سعي بر تمسخر من کردي ( اميدوارم اين هم يادت بياد )
نميدانم بين تو و ديگر دوستانت چه گذشت ولي همگي شما در تدارک باز کردن سايت زوزه بوديد تو وعده اش را به عنوان حال ببين چه حالي ازتون ميگيرم !!!! قبلا به همه دادي


اين ميان يکي از شما بود و شايده هم عده زيادي از شما که در وبلاگ شخص پاگنده مينوشت من مدتي بود او را ميخواندم و از نگاه تلخ و سارکاستيک او به پديده ها بسيار خوشم ميامد ولي گاهي فکر ميکردم حيف است اگر انساني باهوش است تلخ باقي بماند ولي همواره ميگذشتم و هيچ اينترسي براي سخن گفتن با اونداشتم تا روزي که او خطاب به من پستي نوشت و هنگامي که از توجه من به خود مطمئن شد شروع به اظهار عشق به من اين که من کسي بودم که او تمامي عمر منتظرش بوده و نميدانم براي منميميرد و اگر اساسا کاري ميکند و حضوري دارد براي خاطر مناست و بگير و برو در شکل ترانه هائي به زبان فرانسه عمدتا !!!!!!خوب اين موقعيتي بود که من به اين فرد که فرد ميدانستم کمکي کنم من هم با تشويق و علاقه واقعي برايش نوشتم که به او علاقه دارم و او برايم تافته جدا بافته است و آرزو ميکنم روزي ببينمش و سعي بر دوستي بودن برايش کردم



خوب اکنون نميدانم چند نفر از شما پاگنده بوديد ولي تمامي اين زمان شما مرا منتر خود ميکرديد که توجهم به عشق و عاشقي و دادن گوزهاي روشنفکري و خلاصه که منفعلي چون خود کنيد تو و مهشيد را قطعا ميدانم که با نقشه وزارت اطلاعات و به عنوانمامور مزدور آنان همه چيز را طراحي ميکرديد باقي را خبر ندارم


خوب اميد ميلاني دانه به دانه خاطرات من از تو مملو لجني از ادعا - خود بزرگ بينيافتخار به بي ريشگي - هر کاري مجاز است حتي تو کون برادرکوچک خود کردن - خاله زنکي - تحقير مردم ايران - نا اميد کردن بچه ها - افتخار توجيه شده از اشتوکهازن !!!! براي تطبيق کثافت کاريمشتي مادرجنده جاني - تا باز کردن وبلاگي از يک ساديست روانيکه خودت هستي يعني خزرو خان



تو به خيال ابله خودت دست پيش ميگيري که پس نيفتي يعني براينشان دادن ظاهري اين که من اهميت نميدهم به خزروخان لينک ميدهي نوشته سعيد ممتيک سرطان عقلي را چاپ ميخواهي بکني ؟ جمله خميني را بر سر در وبلاگت ميگذاري !!!!! ولي من اين را نشانه اي از اين که تو يک کثافت مزدور رژيم نيستي نميدانم ابدا و اصلا !!!!!! چيزي که تو ميخواهي ارواح عمه مادرجنده ات القا کني !!!!!!!


تو مزدور رژيم هستي و تمامي اعمالت نشان از يک مامور دادستاني که حاضر است اگر ضرورت ايجاب کند با چاقوئي سراغ فروهر ها رود مينمايد مهشيد و تو هر دو قربانيان هوش و صداقت و فکت و فيگور من هستيد يعني مهره هاي سوخته
هيچ يک از شما ديگر قادر نيست مسير رودخانه پاک وبلاگستان را بالجن و تعفن اهداف رژيم بيالايد زيرا سرعت آب شدتي دارد که تمامي تفاله ها و متعفنان را هم در خود غرق ( به معني واقعي غرق بگيرش)ميکند گارانتي . نانا
بسيار خوب خورشيد خانم گرامي


پستي گذاردي و در آن ابتدا از کساني تشکر کردي و انتقاد از خودي هم کردي و سپس زدي به صحراي کربلاي آخوندي ميگي چطوري ؟برات مينويسم که فهمت بره بالا !!!!!


ناله هائي از اين که من ترسو هستم و نميتونم ميانه بگيرم و از اتهام خوردنبدم ميايد و ال کردم و بل کردم و اين وسط ميري سراغ چرا از امريکا بدتمياد و امريکا دمکراسي داشته !!!ما را مياد خراب ميکنه !!!!!!!! و بعدم تو ترسوهستي و نميتوني از کسي دفاع کني و نميخواي طرف دوستات رو بگيري ونئوکانها (نميدونم چرا اين همه بيکار هستند !!!!) دارند تو و چند تاي ديگه روتو وبلاگستان خراب ميکنند و تو دانشجوي بيچاره اي هستي که اومدي فقطدرس بخوني ؟؟؟؟؟؟ و ممکنه امريکا اقامتت رو اجازه نده و با لگدي از اينجاديپورتت کنه ( ايده اي به فکرم آوردي !!!!!!) و بل و بل و بل و بل


اين شيره پستت است ازت دو سه تا سئوال ساده دارم ؟يعني همه چيز را گفتي به غير از سئوال قبلي من !!!!!!!!!!!!!!!!
به من بگوي


اولا اگر همه توصيفاتي را که از خودت در بالا کردي !!!! ما قبول کنيمپس تو کار سياست اونم سياست خطرناک ايران چه گهي ميخوري؟؟؟؟؟تو هم ميتوني مثل خيلي هاي ديگه از کس و شعرهاي شخصي خودبنويسي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوما تمامي اين حرفهاي بالا يک طرف تو بالاخره جواب منو که چطور شدکه تو يهوئي با جار و جنجال حسين مادرجنده درخشان چون همسر شيخي شتر سوار از ايران به امريکا نزول اجلال کرديد ؟؟؟؟؟؟؟چرا حسين اين مجلس عروس آوردن !!!! را اين همه بزرگ کرد و تو يهوئي براي يه مدتي شدي سلبرتي وبلاگستان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟


تو اين دو تا سئوال را راست و حسيني پاسخ بدي ها شايد بشه راجع به ترسوئيت و يا يک دانشجوي بيجاره بدبخت در امريکا بيش نيستي !!!! بودنت و خلاصه که رنگت پريده شده و نئوکانها دنبال تو هستند !!!!!يه کمي فکر کنم .....نانا
دوستان گرامي با درود بر همگي شما

تصميم گرفتم سخناني خطاب به عده اي در اين وبلاگستان بنويسم و امکان دادن پاسخ را هم برايشان باز بگذارم
اين افراد عبارتند از خورشيد خانم اميد ميلاني سعيد ممتيک


از نخستين روزي که عده اي متوجه سخنان حق من در پيام گير وبلاگ حسن آقا شدند عده اي سعي کردند گاه گداري تشويقي کوچک و با احتياط از من بکنند ولي از طرف اکثريت شما وجود با سکوت روبرو شد من اين سکوت را به خوبي ميشناسم و هنگامي که برايتان مينويسم که هيچ توقعي از طرف کساني که ايران هستند ندارم اين را حقيقتااز ته دل ميگويم
و بين اين دو گروه گروه سومي هم وجود داشت که نه مرا دوست داشتو نه بدش ميامد چرا ؟


اينان گروهي جوان بودند که خود را بالاتر از مردم معمولي ايران ميديدندو خود را تافته جدا بافته ميدانستند !!!!! و مادر مرده ها- ميلي يوي -خود رادر بد جائي يافتند يعني در وبلاگستان حول محور اميد ميلاني و در ايران حول کافه شوکا وجشنواره ها و همان فرهنگ شتر گاو پلنگي که اين رژيم متعفن برايکل مردم ايران در سفره نهاده يعني افرادي که روزه گرفته و سينه زني ميکنند ولي همزمان گاهي ورموتي ميخورند و زناني را صرف نظر از کي هست ؟و چه اندازه مثلانامردي است که زن دوست خود را اغفال کرده و سپس بگائي و خيال کني عيب نداره !!!!! ها منظورم اين گونه افراد است ٬ جمع شدند !!!
اگر چه اين جوانان مثلني روشنفکر حول محور وبلاگ اميد ميلاني جمعبودند و گروه و دسته خود را داشتند ولي تصور ميکنم اغلب خبر نداشتند که اين گروه دوستان از مرکزي فرماندهي ميشود که اطاقي است درست چسبيده به اطاق مرتضوي مادرجنده ٬ بزرگ قصاب خبرنگار و خبرنگاران و از آنجاهدايت ميشود !!!!!!!!


اينان به سر هرکي که خطرناک بود ميريختند و براي خفه کردن صدايشاز هيچ کاري کوتاهي نميکردند به دليل ريختن دسته جمعي بر سر من در تمامي اين دو سال و نيمي که باشما هستم که آرشيوم فکت محکمي است از آنچه بر آنان رفته !!!!!!!و به زباني ديگر هر کاري مطلقا هر کاري بر سر من آوردند که مرا بشکنند ولي نتوانستد و نهايتا يک بيلاخ عظيم تحويل گرفتند آنان را رسوا کرده و ادامه خواهم داد
تفاله هاي رجاله پارازيت اين ملت بدبخت :خوب به من گوش کنيد کارتان را از جائي تمام کردم که براي مهشيد مادرجنده راستي که روزي وبلاگش چونان خانه محبتي در شهرنوي وبلاگستان شب و روز چراغش روشن بود اکنون تنها هاله ميرود و براي دلجوئي بنا بر خصلتش تملق ميگويد !!!!!
بر اين همه مردم چه رفت که با تو مهشيد راستي فعال اجتماعي - جنسي ساکن سوئد ديگر تنها هاله از راه ترحم برايت مانده ؟
اشتاه نکن رجاله لکاته کساني که ترا ترک کردند انسانهاي معمولي بودندنه روشنفکراني سيکل که چهار کتاب را حفظ کرده اند !!! احتمالا در حوزه خصوصي علميه امثال مرتضوي !!!!


به هر حال دوستان برايتان دو سوگنامه !!! براي تفالگان بالا دارم که يک به يک پست خواهم کرد ولي ابتدا بايد پاسخي به خورشيد خانم و اظهارات جديدش !!! بدهم که بار را از شانه ام بردارم !!!!!!!!!! نانا
Friday, April 21, 2006
محض اطلاع !!!!!!



اين خانمي به نام خورشيد خانم هر کسي هست و هر کسي نيست را نميدانم ؟

گويا سايتي او را مامور رژيم اسلامي ايران اعلام کرده و
او در پاسخ براي اعاده حيثيت خود گفته که اين
سايت متعلق به
نئوکانها
يا کساني
که با نئوکانها همکاري ميکنند است !!!!

خانم خورشيد خانم فرض را ميگذارم که اين سايت با
شخص شماپدرکشتگي داشته و خواسته شما را بد نام کند !!! به يک شرط
به شرطي که

در وبلاگت داستان حمايت بي قيد و شرط حسن درخشان
را و راه انداختن کاروان عروس و داماد يا بهتر است بگويم
زنگ جرس هايشتر شما را به هنگام نقل و انتقالتان به امريکا
را توضيحي کوچکدهيد و به ما بگوئيد اين که شما يک دختر
ساده وبلاگ نويس !!! ناگهاني چه شد که سلبرتي ما
ايراني هاي بخت
برگشته !!!در وبلاگستانشدي البته به همت حسين مادرجنده درخشان !!!!
ه وقت نياي بگي چون چش و ابروت خيلي مشگي
بود و يا خيلي خوب تار ميزدي برات مراسم استقبال برگزار
کرد چون همه ما ميدونيم که اين بچه مزلف اهل اين کارا نيست
که خانيم !!!!اين مادرجنده فکر کنم نه نه اش
هرگز مفتي بدون گرفتن پول باباباي جاکشش به
رختخواب نرفت جلوي چشمهاي او به همين دليل همه چيز برايش معامله است ميگي نه از مرجان
بپرس !!!!ولي چرا براي تو حمام زايمان بعله بران از
اين سر دنيا گرفت رو توئيکه بايد پاسخ بدهي .فهمستي

اگر جواب قاطعي
داشتي ما به جاي اون سايت کذائي ميائيم مثلني حرف ترا قبول ميکنيم
مثلي است معروف که
ميگه :وقتي که جيک جيک مستانت
بود .....چرا يه کمي فکر زمستانت نبود خواهر !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نانا
Tuesday, April 18, 2006
يک کچل خوش خيال ديگر !!!!!!!


واه واه واه .....فقط کافيست که يک سر به پيام گير اسد عليمحمدي
ميزدم که ناگهاني برايتان يک فقره ديگر از فقرات معاريف و
مشاهير و کساخير و کسا شعر ديگر رو
کنم !!!!عجب بازي ساده خنده داري شده است براي من به ولاي اميل زولا!!
فقره اي از همان قسم فقرات کچل خوش خيال !!!!!! به
نام مسعود برجيان د ست و رو نشسته آمده و اين پيام را گذارده :




((نويسنده: مسعود برجيان سه شنبه، ۲۹ فروردین،
۱۳۸۵ ساعت ۰۶:۴۵ اسدجان سلام و درود و خسته‌نباشيدرُك
و پوست‌كنده بگويم در ميان تمامي مصاحبه‌هاي كه تا كنون
انجام داده بودي مصاحبه با مهدي جامي بهترين آن بود. جالب آن بود
كه امروز صبح زود از خواب بيدار شدم و چرخي زدم در
وبستان و يادداشتي نوشتم و يادم آمد كه اين مصاحبه را در
ليست انتظار گذاشته‌ام براي خوانده شدن. فكر مي‌كني اولين واكنش‌ام
به نخستين پاراگراف همين بخش سوم چه بود؟ دهانم از تعجب باز
ماند! چون گفته‌هاي مهدي جامي با مدعاي يادداشت آخرم بينهايت شبيه بود!
دست مريزاد اسد جان!))



خوب مردک تو هم که يکي همانند مهدي جامي کچل خوش خيالي
که ؟ امثال تو خود خود را لو ميدهند ميگي چطوري ؟برات
ميگم تو آمده اي به رکي و پوست کندگي خايه هائي از
مهدي جامي و اسد ماليده اي و با اعلام ضايعه از خواب بيدار
شدنت گفته اي که تو هم همان شکرهائي را که او خورده !!! قبلا خورده اي !!!!
يعني يه مرحله جلو تر از اين کچل خوش خيال هستي و بعد با
گفتن دست مريزاد به او درحقيقت به خودت که از او جلوتر هستي دست مريزاد گفته اي ؟

عجب همگي شما دهانهاي
گشادي که نميگويم به کجاها ؟ ختم ميشود داريد .به ولاي مولانا بلخي !!!!!!!!!!
Friday, April 14, 2006
نقدي بر هاله سرزمين آفتاب بدون توهين


خانم هاله به من گوش کن ببين چه ميگويم اگر به تمامي ماجراهائيکه باعث انتقاد تند و تيز و تمسخر تو از طرف من شد کمي تعمق کني و تلاش براي درکش کني به سادگي ميتواني رگه اصلي آنرا که نتيجه سخنان و اعمال شخصي تو است در آن يافته و حداقل در نهان خود-انتقاد از خود کني .همان گونه که قبلتر گفته ام هيچ چيز از ياد من نميرود هيچ يک ازاعمالي که شماياني که ميشناسم کرده ايد و سخناني که گفته ايداز خاطر من نرفته اين ذهن من که هديه ايست از طرف طبيعت به من يکي از اصلي ترين استعدادهاي من است بي برو برگرد
هنگامي که با قصد قبلي و کاملا آگاهانه با مهشيد راستي درگير شدم صادقانه برايت بگويم ماهها بود که او را زير نظر داشتم و براي فتنه هائيکه در وبلاگستان برپا ميکرد و هردودش با بخشي از دخترانش براي برسر بيچاره مظلومي که سخني به حق يا ناحق زده و با ايجاد فضائي مثلني ترسناک براي وبلاگ نويسان ديگر و به بهانه يک زن فعال اجتماعي !!!! فمنيست غوغاهائي که برپا ميکرد در سکوت نگاه ميکردم به دنبال يافتن منطقي در اعمالش بودم با شروع برخوردم با او تو به وبلاگ او رفته و بارها چيزهائي سرپوشيده همانند زنان زبون و ترسوي حرامسراهاي ناصرالدين شاهي گفتي که چون هدفم کوبيدن سر مار بود با مارمولک ها آن زمان کار زيادي نداشتم
بالاخره فضولي و يا به روايت خودت اظهار نظر !!!! را که به شکل غير عادلانه به کار ميگرفتي باعث شد که با تو هم درگير شوم هرگز مستقيم با من روبرو نشدي ولي از هيچ کاري هم براي کوبيدنمن فرو گذار نکردي !!!!


برايت ماجرائي را مينويسم که احتمالا بسياري از دوستانت حتي منظورترا درنيافتند ولي من از آنجائي که دقتم و ذهنم بسيار فعال است حتي بعد از گذشتن ساليان يادم ماند و براي خود تحليلش کردم و اکنون برايت مينويسمش.


همانطور که از همه بهتر ميداني من بدون اين که بدانم و يا اساسا برايم اهميتي داشته باشد به پاگنده به دليل نوشته هايش علاقمند شدم وکاملا رک و راست اعلامش کردم بي قصد و نظر بودن مرا نسبت به او حتي براي ايجاد رابطه اي وراي رابطه وبلاگي ميتواني از همين اهميت ندادن من به متاهل بودن او بفهمي زيرا اگر من ميخواستم با مردي لاس خشگه يا تر بزنم خوب قاعدتا بايدابتدا ميفهميدم که اين مرد متاهل است يا مجرد تا بعد اقدامي کنم مگر نه ؟ولي به قدري من از اين ماجراها دور بودم که حتي به فکرم هم مهم بودن اين فاکتور خطور نکرد!!!!!!!خوب اين ماجرا باعث حسادت زن زندگي او شد و کمر به مقابله با م بي خبر گرفت و در اين رابطه همه شما با هم دايره اي خاله زنکي به وجود آورده و از هر راهي که ميتوانستيد به خيال خود به من ضربه زديد .


روزي که تو پستي راجع به پرنسس دايانا و کاميلا و پرنس چارلز نوشتي خاطرت هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آن زمان دايانا هنوز نمرده بود و تو با گذاردن عکسي از دايانا و عکسي ازکاميلا نوشتي کدام مرد احمقي زني به اين جواني و زيبائي را ميگذارد و به اين پيرزن عوضي عاشق ميشود !!!!!!و به دنبال اين پست تو تمامي زنان لنگه خودت به وبلاگت آمده و بخشي از آنان کاملا معصومانه اظهار نظر کردند ولي بخشي که چون خودت بودندو ميدانستند شروع به اه و پيف به کاميلا و مسخره کردن او و حرفهاي بودار کردند من آن زمان به قدري از اين مسائل دور بودم که نفهميدم چرا تو اين کاررا کرده اي ولي با گذشت زمان و روشن شدن مسائل روزي که به همه چيز فکر ميکردم خاطرم آمد و پازل ها برايم در جاهاي خود قرار گرفت


يعني تو مني را که حتي نميدانستم که پاگنده زني دارد و اهميتي هم برايم نداشت چون من که نميخواستم با پاگنده ازدواج کنم و يا به رختخوا ببروم که اين گونه مسائل برايم مهم باشد !!!!!!! انساني بود که حرفهاي جالبي از نظر من ميزد و من تشويقش ميکردم که بيشتر بنويسد و به ميان ما امده و از فکرش برايمان بگويد همين و بس - از ظن خود کاميلا و زن او را دايانا و خود او را پرنس چارلز معرفي کردي و مجلسي خاله زنکي دقيقا به شکل حرامسراهاي ناصرالدين شاهي بر پا کردي .تمامي اين گونه اعمال تو که تا همين اکنون ادامه دارد و برايش مثال هم دارم باعث درگير شدن من با تو است از کارهائي که همين اکنون کردي يکي با نمک بودي !!که براي اسد گذاردي و سپس هي به وبلاگ نيک آهنگ رفته از او خايه مالي کردن بود !!!!!!يکي رفتن به وبلاگ غربت نوشته هاي ربل بود که سعي کردي سخني ازاو را به دشمنيت با من ربط بدهي که در دهانت زد و نوشت :
خواهش ميکنم مطلب مرا شخصي نکنيد !!!!! روي سخن ربل با تو بود هاله خانم
و همچين رفتن مداومت به وبلاگ کساني که به نوعي مثبت يا منفي من با انان درگير هستم و زدن حرفهاي متملقانه و چاپلوسانه و سعي در نشاندادن دوستي خودت با آنان ميکني


من براي تو کاملا اين حق را به رسميت ميشناسم که هرکجا ميخواهي بروي و هر سخني که ميخواهي بگوئي ولي يادت باشد اين حق را براي خودم هم قائلم که هر بلائي که ميخواهم برسر امثال تو بياورم
تو با گفتن(( بعضي ها خود سزاي خود هستند )) که انگاري تنها توجيهي است که براي اعمال خود ميکني نميتواني از زير بار مسئوليت زدن حرفهاو اعمال خود فرار کني بالاخره جائي يکي يقه ات را خواهد چسبيد


به تو براي بار آخر مانند هموطني توصيه ميکنم دست از اين بازي خاله زنکبازي برداري و هر کاري که ميکني و هر چيزي که مينويسي براي همان کار و همان نوشته باشد از عشقت بگوي از دخترت بگوي از سگت بگوي از محيطت بگو از نظرت راجع به ايران بگوي با دوستانت مباحثه کن خلاصه که هر کاري که عشقت ميکشد بکن ولي انتقام گيري از مرا بن کل فراموش کن زيرا تو بسيار بسيار بسيار کوچکتر از آن هستي که حتي بتواني با گرد نشسته روي کفش من رقابتي کني زيرا اين گرد نشسته بر روي کفش من از راه هائي که من رفته ام سخن دارد و اين راه ها حتي تصورش در مخيله تو نميگنجد به سخنانم گوش کن که بد نخواهي ديد . نانا
Thursday, April 13, 2006
اختصاص


والا ملاي عزيز و گرامي
جونم برات بگه امروز رفته بودم دکتر براي چک آپ
و بعد از اين که
کلي خون و ادرار ازم گرفت و کلي لوله موله بهم فرو کرد
و کارش تموم شد و اين دکتر من بسيار انسان بد اخلاقي است
و خودش ميگويد تنها من قادرم بخندانمش !!!!!!!هنگامي که
برايم فرم آزمايش عکسي را مينوشت به او گفتمـ دکتر
خيلي احساس تشويش و افسردگي
ميکنم گفت :- سابقه خانوادگي داري ؟ درپاسخ گفتم :- شوخي ميکني ؟؟؟؟ سابقه ملتي دارم !!!!!!!!
باور کن آنچنان زد زير خنده که خودم هم تعجب کردم به هر حال مدتي با هم بحث سياسي کرديم و گذشت


هنگامي که به سوي خانه ميامدم در حال رانندگي به حرفهاي پيامت فکر کردم و با خودم گفتم :

به جان مادرم من عين اين غريق نجات ها هستم
که رفتم روي او ن بلندي نشسته ام و همه را از دم چه در آب دريا و چه در ساحل ميپايم و هي سوت ميزنم
هرکي زياد جيغ و داد کنه براش
سوت ميزنم هرکي انگشت
تو کون اون يکي کنه براش سوت ميزنم
هرکي زياد ازساحل دور بشه براش سوت ميزنم هرکي کم شنا کنه !!!!!! براش سوت ميزنم
به هر حال من سوتم رو
ميزنم اونائي که اون زير هستند ميتونن توجهي به سوتم نکنن زورشون که نميکنم که
ولي از شوخي جدي گذشته برم سر سخنانت عليرغم اينکه تو به ريش رهبر
خنديدي که تو کار خصوصي من دخالت کرديولي باشه به
خاطر اين همه غيظي که از دست من ميخوري و
حتي با تف غذا رو ميخوري !!!!! درست مثل اين که من
پرنس آقاخان هستم !!!!تصميم گرفتم که نقدهاي خود را به مردم
در اينجا بنويسم و از فحاشي تا مرحله تيک چشم !!!!! خودداري
کرده و هنگامي که شانه هاي نازنينم شروع به تيک کرد دهان فحش باز کنم !!!!!!!!!


اين هم از اولين پست در اين وبلاگ اينجا را به انتقادهاي خود از وبلاگ نويسان اختصاص دادم . نانا
Wednesday, April 05, 2006
محک تجربه !

دوستان نظر به اهميت اين پست آنرا در هر دو وبلاگم ميگذارمتا اگر کساني سئوالي از من دارند بتوانند بپرسند .بسيار خوب دوستان دقت کنيد ميخواهم با شما بسيار جديسخن بگويم
از آنجائي که خورشيد هرگز زير ابر پنهان نمي ماند و حقيقتهم چون خورشيد است حداقل من به آن باور دارم
ميخواهم دو گروه متفاوت را بين شما با دليل و مدرک بشما بشناسانم و تمام کردن کارشان را به شما محول کنم اينان مزدوران مستقيم رژيم مادرجندگان اسلامي ايران بين ما وبلاگ نويسان هستند و از آزادي بيان وبلاگستان براي مقاصد بي شرمانه اين رژيم جاني و خونخوار که هرگز در اينبيست و هفت ساله بوي خون از روي دستانش به شکل کامل پاک نشد بوي خون فرزندان ايران
دسته اول اين گروه زنان فمنيست مهشيدي هستند که اين گروه از ان جي اوئي تشکيل يافته که هزينه اش را يکي ازميان رژيم ميدهد و اينان وظيفه گرفتن تمرکز وبلاگ نويسان را به عهده دارند کار اينان تفرقه بين زن و مرد ايراني است و تبليغ آن و اينانبا اين کار هم از قدرت يک پارچه زنان بر عليه رژيم خللي وارد ميکنند هم بين ما تمرکز ها را منحرف ميکنند والسلام
گروه دوم تا جائي که من دريافته ام متعلق به سايتي به نامروز آن لاين هستند که نيک آهنگ و درخشان و نبوي و چهميدانم کي ديگري در آن کار ميکنند ظاهرا مستقل هستندولي من با دليل به شما ثابت ميکنم که اينان همگي مامور وزارت اطلاعات بين ما وبلاگ نويسان هستند و کارشان ايجاددعوا و هياهوهاي قلابي مجله هاي سوپر مارکتي !!!!!! وجلب همه به يه سوژه جنجالي مانند زني با سبيل طلا و يا دعواي نيک آهنگ و درخشان و يا طلاق درخشان و يا بکارت زنان و يا حمله به عطري و افشاري و امريکا....
تنها به سوژه هاي اينان نگاه کردن هوار از وابستگي اينان ميزند.
دليلم هم بسيار ساده است پس از خواندن نامه زني به نامنوشابه اميري که نميدانم چه الاغ ماده اي است و اين نقشميانجي بازي کردن و در ميان آن بسيار زيرکانه سخن از آرامش و تساهل و تامل زدن !!!!!!! خطاب به دو ابلهي که هردو موجويتشان را از هياهو دارند به اندازه اي بوي گند ماهي متعفن ميداد که چون ارسطوبشگني زدم و ربط و ضبطش را يافتم بابا جان من هم نبوي و هم نيک آهنگ و احتمال هم بعضي هاي ديگر در اين سايت سرو کارشان به زير زمين هاي مخوف اوين افتاده مگر نه ؟چيزي که از آن زير زمين بيرون آمده همراه با نوشتن توبه نامهاز گهي که خورده بوده اند بي برو برگرد قول همکاري بوده زيرا همانطور که همه ما ميدانيم عناصر خطرناک واقعي را اين رژيم هرگز تحويل کسي ندادمگر جسدشان را يا کشت و يا در زندان نگاه داشت
اينان گروهي هستند که پس از رهائي چنين شبکه اي به شکلسايت راه انداخته اند و فرامين را بر دوش دارند فرمانده شخص ديگريست
براي من فرمانده رژيم جانيان اسلامي ايران است و همان طور که قبلابه همه شما گفته بودم هر شخص و گروهي که با اين رژيم جنايتکار مردم کش همکاري کند مردم فروش است پريود(منظورم همکاري به شکل کارمند دولت بودن يا مدير کلي در شرکتنفت نيست )
منظورم کساني که براي ابقاي آن تبليغ کنند و بکوشند است
و چون اين دو گروه بالا از نظر من مردم فروش هستند به همه پيشنهاد ميکنم با سئوال هاي مکرر از آنان پيگيرانه مزاحمکارشان شويم و ما آنان را به جاهائي که دوست ندارند ببريم و ما به آنان بگوييم که مبحث جنجالي قراره چي باشه ؟اگر ما اين کار را با آنان کنيم آنچنان موجوديتشان را کمرنگ ميکنيم که زير سايه هاي ما محو ميشوند
احتمالا عده اي از شما ممکن است اين دو را دوست نداشته باشيدولي با من هم موافق نباشيد برايم قابل درک است ولي چرا شماها هم با سئوال هاي منطقي خود با کاملا جدا کردنخود از من و پيشنهاد من ...در اين مجادله اتهام زننده و متهم شرکتنکنيد ؟؟؟؟؟؟؟مگر اين بخشي از سياست نيست ؟؟؟؟؟؟
يعني هرکي که ريگي به کفش نداره ميتونه سئوال کنه از اين مردمفروشان اين کار براي شما ميتواند تمريني براي آينده ايران باشد يعني از راهبحث و گفتگوي مستدل کساني را که خود را وسط نمايندگان مردم تپانده اند و نقش بازي ميکنند را به گونه اي شناسائي کنيد
به هر حال هر کاري دوست داريد بکنيد وظيفه من تعمق در مورد اينان و مواضع ابلهانه اي که همواره ميگيرند بود و پاسخ خود رايافته ام و با شما درميان گذاشتم .باقي به من مربوط نيست . نانا