روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Friday, November 24, 2006

حسين درخشان و دو نفر از (( خانمهائي )) که برايش کار ميکنند ......نانا

سيبيل طلا تجربه هاي جنسي زيادي دارد ......نانا




سرپرست خوشگل !!! راديو زمانه قبلها که مو داشت وحالا که فاقد مو شده است .............نانا
Saturday, November 18, 2006
اين بار گارانتي !


عليرغم کون گشادي شديدي که اين روزها براي نوشتن
گريبانم را گرفته و ميگويد ولش کن!!!!!!چه عجليه !!!!!
ولي دوست جواني به نام ماني ب برايم پيامي در وبلاگ
روابط عمومي نانا گذارده که فکر کردم برايش پاسخي
کمي رسمي تر بنويسم

ماني گرامي نوشته :


((خمینی... بیمار روانی said...

نانا خانم عزیز سلام
من مانی نویسنده وبلاگ خمینی... بیمار روانی هستم.
نانای عزیز شما که بیش از هرکسی در مورد ارتجاعی بودن دین و مذهب
و بخصوص اسلام مینویسید چطور یک آدم فریبکار مثل گنجی را تایید
میکنید؟
این مردک فریب از سرو رویش میبارد. این مردک طرفدار خمینی است.
خودش این را هنوز میگوید.
این مردک هم پیاله همان خاتمی و شیرین عبادی است . دوست
آنهاست. او هم مثل آنها میخواهد اسلام مدارا و دموکرات را این بار به
ایرانیها بچپاند. من تعجب میکنم چرا شما او را دوست میدارید.

نانای عزیز باید از این روباهها گریخت. باورکن اینها از خمینی و رفسنجانی
بدترند. من خواهش میکنم فایلهای صوتی وبلاگم را که آقای رضا فاضلی
در مورد گنجی گفته گوش کن و نظرت را بگو. من خودم هم سعی میکنم
در مورد این روباهها بیشتر توی وبلاگم افشاگری کنم.
موفق باشی و شاد
مانی ))


ماني عزيزم به دليل اهميت سئوالت از من راجع به گنجي آمدم و وبلاگت
را نگاهي سرسري کردم

فرض را ميگذارم همان گونه که خودت نوشته اي جواني هستي که در
سن حوزه زندگي ميکني بسيار خوش قيافه و جذاب هستي به سلطنت
نگاه مثبت داري
اينان حداقل مشخصاتي بود که من گير آوردم و با توجه به آن بايد برايت
بگويم
اگرچه شاه سابق ايران را يکي از دو فرد آورنده مدرنيزم به ايران ميدانم
و گسترشش
ولي از نظر من يک جامعه مطلقا نبايد به عقب برگردد
در سلسله مراتب پيشرفت انساني جامعه هم٬ نگاه به گذشته اشتباه
است
زيرا به نظر من حتي اکنون شخص نيم پهلوي مطلقا نميتواند به
معناي (( نقطه مشترک )) تمامي نيروها به کار رود
زيرا
تمامي نيروهاي اپوزيسيون به غير از لاشه جبهه ملي من فکر ميکنم
از اين ((نقطه مشترک )) به شدت گريزانند
سلطنت در ايران به شکل يک خاطره نوستالژيک باقي خواهد ماند مانند
خاطره نوستالژيک خانواده تزار الکساند و يا بوربون ها و يا بگير و برو
براي مشتي در جا زده تا نيمه ترقي جامعه آمده و آنجا بساط و خيمه
خرگاه خود را علم کرده و چادر زده
عينهون روياليست هاي فرانسوي که هنوز در فکر بازگشت سلطنت
بوربون ها هستند خاک بر سر ها من يه مدت باهاشون همسايه بودم
تو خونه همه شون قبول منقل ورساي در کيفيت تخماتيک بود !!!!!!!!

به هر حال شاه پرستيت از نظر من ابدا عيبي ندارد همگي يک فرد را
بپرستيم است که اشکال دارد ورنه هرکي هرچيزي يا کسي را که
دوست داشته باشد بپرسد وارياسيون زيادتر و به نفع همه است

ولي اين شاه پرستي را به شکل يه آرمان مثلني قبول کن سعي در
تحققش نکن که (( د ...پسه ..است بد جوري عزيزم ))

بنابراين از نظر شخص شخيص بنده فعلني هر مخالف اين رژيمي کاملا
حقانيت دارد و اگرچه ما به دنبالش نميرويم ولي تائيدش کرده و او را يک
همراه و همدوش براي کل مردم ايران ميدانيم در حالي که کساني ديگر
هم رهبران يا به عبارتي سخن گويان خود را دارند

به عنوان مثال من نانا به تو ماني ب با آرمان هاي شاهي ميگويم که
ايده هاي من هم از دهان مثلني ناصر زر افشان قرار است بيرون آيد
و او نماينده فکري من است
بنابراين تا روزي که زر افشان با گنجي به جان هم نيفتند هر دو برايم قابل
احترام هستند و هر دو مخالف اين رژيم که بايد دوش به دوششان همگي
ما براي سرنگوني اين جنايتکاران برويم

درد ما اسلام دموکرات و غير دموکرات نيست درد ما محو کلمه اسلام
از قانون اساسي ايران است
در اين رابطه اگر مثلني امثال گنجي براي بقاي اين کلمه تلاشي کنند به
سرعت دست خود را رو خواهند کرد مگر نه ؟
و آن گاه ما شمشيرها را برايشان از رو مي بنديم .

ولي ماني عزيزم در موردي بسيار بسيار اشتباه کرده اي و آن چپاندن
چيزي به کون مردم ايران است !!!!

ببين تو در امريکا به دنيا آمده اي يا جوان بوده اي و به امريکا رفته اي
تو ابدا ايديائي از وقايعي که بيست و هفت سال گذشته بر سر مردم
ايران رفته نداري
زيرا به سادگي آنجا نبودي مگر نه ؟

ولي من به تو ميگويم بر مبناي تجربه که اين ملت معادل دويست و هفتاد
سال زجر و شکنجه پخته و آبديده شده اند
و اين خود قاطع ترين دليل براي باز نگشتن سلطنت به ايران
ما اين بار صاحب يک حکومت از مردم بر مردم براي مردم خواهيم شد
من برايت گارانتي ميکنم ...شاد باشي..نانا
Thursday, November 16, 2006
کسوف

فيلم کسوف با پايان يک رابطه احساسي بين ويتوريا و ريکاردو
آغاز ميشود .
سپس ويتوريا به بازار بورس ميرود که مادر معتاد خود به خريد و
فروش بورس را ملاقات کند در آنجا با يک دلال بورس به نام پيرو
آشنا ميشود که پيرو ميلي را در او زنده ميکند .
سپس به ملاقات يک دوست ميرود و يک پرواز تفريحي به ورونا
کرده و برميگردد و سپس باري ديگر به بازار بورس رفته و اين بار
رابطه اي با پيرو برقرار کرده و با هم يک رانده وو ميگذارند که
هيچ يک سر قرار نميروند .
و صحنه پاياني فيلم با تصاويري از محل و مجسمه و فواره و
مردمي که در محل قرار دارند به پايان ميرسد .

در اين فيلم تمامي توجه آنتونيوني به تکنيک است بسيار بيشتر
از توجه او به داستان .
صحنه شروع فيلم تکامل درخشان فرماليزم آنتونيوني که از نظر
او بيان گر سينماي خالص است ميباشد آنتونيوني از نظر شخصي
معتقد است که سينما همان نقاشي قديمي و کلاسيک است .
به همين دليل تکنيک برايش معادل هنر است به معني خالص.
به عنوان مثال در شروع فيلم هنگامي که ويتوريا در باره جدائي
خود از ريکاردو سخن ميگويد در حال ساختن مجسمه اي است که
هنگامي که دوربين حرکت کرده و از زاويه ديگري مجسمه را ميگيرد
بيننده يک مجسمه کاملا متفاوتي را ميبيند .
در کسوف باز هم مشگل ايجاد ارتباط انساني است در نيمه هاي
کار تلفني زنگ ميزند ولي کسي پاسخي نميدهد در تمامي فيلم
ديوارها - راهروها - و قاب پنجره ها موانعي از ايجاد ارتباط هستند
و در صحنه اي ويتوريا و پيرو از دو طرف شيشه پنجره اي يکديگر را
ميبوسند .
اگر در حادثه دو کاراکتر فيلم به پيوندي از روي تاسف
و در شب دو کاراکتر به يک عشقبازي از روي ترحم
ميرسند .
پايان کسوف از هردو صريح تر است دو کاراکتر ناپديد ميشوند !!!و
فيلم با تصاوير از محل ها و مردم به پايان ميرسد .
پايان معمائي و غير معمول کسوف همه و بيش از همه منقدين را
در بهت فرو برد
عده اي معتقد بودند که ملاقات ويتوريا و پيرو هرگز وقوع نميپذيرد
عده ديگري معتقد بودند که اين پايان تکان دهنده گونه اي غير انسان
شدن را در فضاهاي مدرن نشان ميدهد
ولي خود آنتونيوني ترجيح ميدهد که اين پايان گونه اي رمز و راز را در
خود داشته باشد تا براي او قدمي به دنياي (سينما - شعر )نرديک
باشد و همچنان نشان دهد که براي سئوال هاي دروني انسانها
پاسخي وجود ندارد .
در واقع ميگويد : پيرو و ويتوريا قبل از شناختن هم انسانهاي راحتي
بودند و هيچ نشانه اي مبني بر اين که اين دو براي رانده ووي خود
اهميتي قائل باشند وجود ندارد و آنچه که پيش خواهد امد مستقيما
نظر بيننده خواهد بود !!!!!! نانا
شب

براي فيلم شب آنتونيوني از منطقه مديترانه به شهر صنعتي
ميلان ميرود .
جيوواني و زنش ليديا مدتهاست که ديگر عشقي براي هم
ندارند .
در طول يک روز آنتونيوني تعدادي از فعاليت هاي آن دو را به
ما نشان ميدهد ابتدا به بيمارستاني براي ديدن دوستي که
در حال مرگ است ميروند و سپس به يک پارتي براي معرفي
کتاب جديد جيوواني و بعد به نايت کلابي رفته و آخر شب به
يک ميهماني که کارخانه داري که به جيوواني پيشنهاد کاري
داده ميروند .
در اين ميهماني جيوواني با دختر صاحب خانه به نام والنتين
آشنا شده و تمام شب را با او به گفتگو و لاس زدن ميگذراند
و ليديا هم پيشنهاد مردي بنام روبرتو را که او را زير نظر دارد
براي سواري با ماشين او زير باران قبول کرده و ميرود.
ولي عليرغم وسوسه شدن هر دو براي خوابيدن با اين دو
نفر در واقع هيچ اتفاقي نمي افتد و هيچ خيانتي به وقوع
نمي پيوندد .
هنگام طلوع هر دو روي چمن ها نشسته و ليديا نامه بسيار
زيباي عاشقانه اي را براي جيوواني ميخواند و هنگامي که
جيواني ميپرسد :
- اين نامه را براي من نوشته اي ؟
ليديا با غم به او نگاه کرده و ميگويد :
- نه تو سالها قبل اين نامه را براي من نوشته بودي !!!!!!
و سپس در تلاشي مذبوحانه براي ايجاد پيوندي !!!! بر روي
چمن ها با هم عشقبازي ميکنند .

کاراکترهاي فيلم شب به کاراکترهاي فيلم حادثه بسيار نزديک
هستند همان فقر احساسي و همان طبقه متوسط مرفه
اجتماعي
در اين فيلم آنتونيوني با استادي اغلب تصاوير کاراکترها را مانند
انعکاس آنها در شيشه و يا آينه ها به گونه اي گرفته که به آنان حالت
ابژه بدهد و سپس آنها را در فضاهاي مختلف مانند خانه هاي
مدرن و ساختمانهاي بلند نشان ميدهد
فرمي که آنتونيوني در اين فيلم داستان را پيش برده عمدتا براي
نشان دادن يک نوع عشق مدرن است که به شدت دلگير تر و
افسردگي آورتر از حادثه است
صحنه پاياني بيانگر اين است
که در ازدواجي که به دليل بي تفاوتي و تنها از روي عادت به حيات
خود ادامه ميدهد و در گونه اي از تنهائي رسوخ ناپذير - حتي
هنگامي که کاراکترهاي اصلي عشقبازي ميکنند اين عمل بيشتر
يک توافق از روي ترحم است تا عشقبازي !!!! نانا
حادثه

ماجراي فيلم حادثه بسيار ساده است کلوديا - آنا ( دوست دختر ثروتمند
کلوديا ) و معشوق آنا به نام ساندرو به سفري دريائي به مديترانه ميروند
روزي آنا به شکل مرموزي ناپديد ميشود و کلوديا و ساندرو به جستجوي
او ميروند .
در باقي فيلم بين اين دو احساسي به وجود ميايد که در مدت اين جستجو
اينان ظاهرا عاشق يکديگر شده و با هم هماغوشي ميکنند و در هر
لحظه اي که از فيلم ميگذرد نقش آنا کمرنگ و کمرنگتر شده و به جائي
ميرسد که گوئي اساسا حادثه اي اتفاق نيفتاده .

آنتونيوني در اين فيلم بطور خارق العاده اي تمامي فلسفه اي را که در
امواج زمان جاريست به بيننده نشان ميدهد
او موفقانه جامعه اي رواني - از خود بيگانه با انسانهائي سرشار از احساس
گناه را به تصوير ميکشد .
انسانهائي که زندگي آنها سترون و يا حداقل به شکل ناچيزي دولوپ شده
است و هيچ يک به نظر نميرسد که تعلقي به فضاي خود داشته باشند .
اگر بخواهيد نمونه اي از فلسفه اگزيستانسياليزم را در سينما نشان دهيد
قطعا اين فيلم آنتونيوني نمونه اي عاليست .
پيام آنتونيوني در اين فيلم بيانگر اين است که انسان مدرن در جهاني که
زندگي ميکند هيچگونه وسيله اي به شکل ارزش اخلاقي براي برقراي
رابطه اي قابل اعتماد با فضايش و با ديگر انسانها ندارد .
و در نتيجه سعي در يافتن سکس يا عشق به عنوان پاسخ براي برقراري
اين رابطه ميکند .
خود آگاهي و وجدان آگاه هيچ يک جانشيني براي ارزش هاي کهنه شده
نيست .
کاراکترهاي آنتونيوني همگي از نوعي کسالت زندگي رنج ميبرند .
و او سکس را معنائي براي برقراري رابطه با واقعيت ميداند .
و ميگويد اگر عمل سکس را تنها خلاصي موقت بدن از فشاري حساب
کنيم آنگاه است که جهان بيمار است .

هنگامي که فيلم به پايان ميرسد ما شاهديم که کلوديا و ساندرو قادر
به برقراري ارتباطي بر مبناي تاسفي عميق با يکديگرند
ولي اين شک براي بيننده باقي ميماند که اين تصوير چه مدت طول خواهد
کشيد . نانا


در سئانس !!!!بعدي شب ومتعاقبا کسوف را برايتان خواهم شکافت !!!!!
فرزين عزيزم

مدتها قبل سه فيلم از آنتونيوني را کمي شکافتم
برايت مقدمه و کل سه فيلم را اين بار با عکسهائي
کپي کردم تا اگر آنتونيوني را دوست داري بخواني . نانا

*****************************************

آنتونيوني

در دهه اي که ويسکونتي تريلوژي خود را ساخت يکي ديگر از
کارگردانان نامي ايتاليا به نام مايکل آنجلو آنتونيوني سه فيلم
پشت سر هم ساخت که به تريلوژي او معروف هستند .
اين سه فيلم به ترتيب حادثه - شب - کسوف نام دارند و نظر
به پرداختن او به مساله روابط احساسي و جنسي بين انسانهاي
مدرن فکر کردم بد نباشد براي دوستان جوان خود که اين روزها در
گيجي از کلي نابساماني احساسي بسر ميبرند هر يک را جداگانه
برايتان قدري بشکافم . نانا
Tuesday, November 14, 2006



ميگما ....لات و
لوت نبود ....خجالت
نکشيد يه وخ ها !!!!!



دوستان شاد باشيد ...نانا

ولي گوزي بيش نبود ........نانا

حسين مادرجنده درخشان خود رابين ما چنين ميديد ...........

آهنگران مادرجنده رقاص اسلامي ........نانا
حضرت مادرجنده بد ترکيب مصباح جاکش يزدي .....نانا

نمونه اي از سکينه دائي قزي هاي
اسلامي ايران ....................نانا



لاشه نيمه جان گور خر ايران و کفتار
خامنه اي درنده نخستين و در اطراف
لاشخورهاي روس و چين .......نانا

داريوش مادرجنده بي سواد سجادي حمام آفتاب ميگيرد .............نانا

خاتمي مادرجنده دلش نميايد که گورش را گم کند .............نانا

آيت الله مادرجنده رفسنجاني و لاشه اقتصاد ايران .........نانا


خورشيد خانم صنم دماغ .............نانا




مرتضوي قصاب اوين ............................نانا

رهبر مادرجنده يکدست مصنوعي جنايتکار
اعظم که همواره افقي است و در گه خود
و ترياک غوطه ميخورد ................نانا


قيافه واقعي احمق احمقي نژاد
رئيس جمهور ..رهبر جاني مادر
جنده ايران ....................نانا
Tuesday, November 07, 2006

بعله ....اينم عقاب معروف که
براي کرشششش کردن مگس ها اومده



دوستان شاد باشيد .......................نانا

موشک ساخت رزمندگان انجمن حجتيه ......................نانا

مجلس شوراي مادرجندگان اسلامي ايران ................................نانا

احمق احمقي نژاد رئيس جمهور مادرجنده دهاتي بوگندوي رهبر مادرجنده اسلامي ايران ....................................نانا

نخستين موشک ساخت رزمندگان يکي از يکي قرمساق تر اسلامي ايران ....نانا


الهام و بانو الهام ..................نانا



ملا محمد خاتمي سرخاب سفيدابي قرمساق ........................نانا


بچه مسلمانان حزب الهي ......نانا


داريوش مادرجنده سجادي گه مفت خوراعظم گويا نيوز.......................نانا


شيرين مادرجنده عبادي جنده کپکي
اسلامي


اي خاک تمام عالم بر سر شيراک مادرجنده الاغ
بياد که فکر ميکنه با دادن لوژيون دونور به يک هاجر
مادرجنده اسلامي مثلني ميتونه با اين مسلمانونا
متمدنانه برخورد کنه

خوب قرمساق وقتي چوب تو کونت کردن اونم چوب
آتيش زده
ميخوام ببينم بازم ميائي اين مادرجنده اسلامي تمام
و کمال را لژيون دو نور بدي ريدم به اون لژيون دو نورت
جاکش الاغ ................................نانا


پاي مام وطن و مگس هاي آغشته به گه اسلام بر آن ............................نانا

حضرت آيت الله مادرجنده رهبر يکدست خامنه اي ترياکي جنايتکار .................................نانا
Friday, November 03, 2006

سه طفلان ميمون تشکيل دهنده مثلت گه وبلاگستان دلقکان مفلوک بدبخت مهره سوخته


دوستان شاد باشيد ..............نانا

حضرت آيت الله مادرجنده يکدست خامنه اي ترياکي جنايتکار ............................نانا

عکسي يادگاري از زمان تولدخورشيد صنم دماغ مادرجنده ....نانا


عدالت به روايت هاله سيده سگ بازمادرجنده ........................نانا






احمق احمقي نژاد امريکا را ميترساند ...............نانا




طلبه هاي حوزه علميه قم در باغ ورامين رهبر مادرجنده يکدست ترياکي مافنگي ايران براي يک جلسه نماز جمعه خصوصي واختصاصي .....نانا