روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Thursday, November 16, 2006
حادثه

ماجراي فيلم حادثه بسيار ساده است کلوديا - آنا ( دوست دختر ثروتمند
کلوديا ) و معشوق آنا به نام ساندرو به سفري دريائي به مديترانه ميروند
روزي آنا به شکل مرموزي ناپديد ميشود و کلوديا و ساندرو به جستجوي
او ميروند .
در باقي فيلم بين اين دو احساسي به وجود ميايد که در مدت اين جستجو
اينان ظاهرا عاشق يکديگر شده و با هم هماغوشي ميکنند و در هر
لحظه اي که از فيلم ميگذرد نقش آنا کمرنگ و کمرنگتر شده و به جائي
ميرسد که گوئي اساسا حادثه اي اتفاق نيفتاده .

آنتونيوني در اين فيلم بطور خارق العاده اي تمامي فلسفه اي را که در
امواج زمان جاريست به بيننده نشان ميدهد
او موفقانه جامعه اي رواني - از خود بيگانه با انسانهائي سرشار از احساس
گناه را به تصوير ميکشد .
انسانهائي که زندگي آنها سترون و يا حداقل به شکل ناچيزي دولوپ شده
است و هيچ يک به نظر نميرسد که تعلقي به فضاي خود داشته باشند .
اگر بخواهيد نمونه اي از فلسفه اگزيستانسياليزم را در سينما نشان دهيد
قطعا اين فيلم آنتونيوني نمونه اي عاليست .
پيام آنتونيوني در اين فيلم بيانگر اين است که انسان مدرن در جهاني که
زندگي ميکند هيچگونه وسيله اي به شکل ارزش اخلاقي براي برقراي
رابطه اي قابل اعتماد با فضايش و با ديگر انسانها ندارد .
و در نتيجه سعي در يافتن سکس يا عشق به عنوان پاسخ براي برقراري
اين رابطه ميکند .
خود آگاهي و وجدان آگاه هيچ يک جانشيني براي ارزش هاي کهنه شده
نيست .
کاراکترهاي آنتونيوني همگي از نوعي کسالت زندگي رنج ميبرند .
و او سکس را معنائي براي برقراري رابطه با واقعيت ميداند .
و ميگويد اگر عمل سکس را تنها خلاصي موقت بدن از فشاري حساب
کنيم آنگاه است که جهان بيمار است .

هنگامي که فيلم به پايان ميرسد ما شاهديم که کلوديا و ساندرو قادر
به برقراري ارتباطي بر مبناي تاسفي عميق با يکديگرند
ولي اين شک براي بيننده باقي ميماند که اين تصوير چه مدت طول خواهد
کشيد . نانا


در سئانس !!!!بعدي شب ومتعاقبا کسوف را برايتان خواهم شکافت !!!!!