روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Sunday, April 23, 2006
و اما بروم سر تو سعيد ممتيک


تو کيستي ؟ نميدانم بر مبناي نوشته هايت ميدانم شخصي هستي که تمامي عمرت کتاب خوانده اي .ولي آيا از اين کتاب ها چيزي هم آموخته اي را به روشني ميدانم ابدا و اصلا !!!!!!



کار تو که مانند يک طلبه حوزه عمليه قم هستي که چند سالي را هم در مثلني لندن سر کرده اي و با مقاديري از مفاهيم دنياي غرب آشناشده اي و حال نميدانم در همان اطاق معروفي که براي بچه ها نوشتم يعني خود خود وزارت اطلاعات کار ميکني يا به دليل سرطان در واقع عقلدر بيمارستاني در ژاپن تحت معالجه هستي ؟؟؟؟؟؟؟ فقط خودت ميداني!!
ولي تو نقشي داري که اگر اکنون در توکيو باشي هم به معني نان خوريت از قبل رژيم جانيان اسلامي است و بس


تو در اين وبلاگستان براي مدت دو سال و نيمي که من شاهد بوده ام اينکارها را کرده اي
در حالي که بنا به ادعاي خودت زير شيمو تراپي بودي تمامي مدت در پيامگير شبح بودي و با توهين و تمسخر از شبح بگير و برو تا ح ک ک - تا بچه هاي چريک تاعناصر ملي تا هر کي به جز مهشيد و اميد !!!!!! بدون استثنا درگير ميکردي و همه بحثي را که به درست يا غلط ولي صادقانه در گرفته بودمستقيم ميريدي توش


( اينجا براي رفع سو تفاهمي بايد بگويم که اگر هم با اين دو درگير ميشدي مانند درگيري بعضي ها در دعوا و جنگ با خودي ها !! بوديعني اي خاک بر سر چرا مثلني عوضي شليک کردي !!!!!!!)
پس از توجه بچه ها و کوتاه کردن پايت از وبلاگهايشان که نشان از هشياري اکثريت ما وبلاگ نويسان معمولي دارد !!!! تنها دو جائي که ميرفتي پيامگير اميد ميلاني بود و مهشيد راستي !!!!!!!!!



خوب با اين رفتن ها دوست داري برايت بگويم استراتژي تو چه بود ؟
تو بارها هنگامي که من سکوت کرده بودم به پيامگير وبلاگ مهشيد رفته و با اوردن نام من سخناني ميگفتي که من به تو پاسخ دهم
اينجا بايد از آريا برايت کمي بگويم آريا هم هر چه هست شخصي بود که با شيوه خود سخنان حقي ميزدهمان دايره متعفن اميد ميلاني او را احاطه و با اعمالي که نميدانم او را مدتي ساکت کردند بسيار خوشحالم که اکنون بازگشته و مينويسد
به هر حال در وبلاگ اميد ميلاني شيوه هايت تغيير ميکرد و آن جا به آريا و دخو و چند نفر ديگري که از مردان آزاده وبلاگستان هستند بند ميکردي !!!!!!!



نه من پاسخ پيام هائي که در وبلاگ مهشيد ميگذاشتي دادم و نه اين گروه مردان جدي وبلاگستان پاسخي به پيام هائي که در وبلاگ اميد ميگذاشتي


نکته جالب ماجرا اين است که اميد ميلاني هرگز حتي حفظ ظاهر را نکرد که از تو بپرسد خوب نوکرت برم چرا پاي دخو رو اينجا به مياني مياري يا پاي شبح را؟
اين سکوتش در مقابل پيامهاي هذياني - رواني تو که تنها ميتواند ازتب سفليس يعني بيماري معممين ايران به معني واقعي نه سمبوليک !!!! باشد چه معني دارد ؟اعتراض به تو که چرا به دخوي محترم توهين ميکني هيچ مغايرتي با آزادي بيان نداشت و به معني محروم کردن تو نبود بلکه اظهار وجودو شرکت در بحث با تو بود با گشودن اين که چرا به صحراي کربلا ميزني مگر نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حداقل مهشيد چون دختر عمه قزي خانم گاهي عشوه شتري هائي خطاب به تو ميامد که مثلني چرا اينا رو اينجا مينويسي !!!!!!ولي اميد ميلاني حتي اين ديسنسي را نداشت مطلقا !!!!!
و همانگونه که ميبيني خيال چاپ کس و شعرهاي هذياني و سفليسي تو را دارد !!!!!!!!!


سعيد ممتيک هرکه هستي کار تو و اميد و درخشان و مهشيد تمام شده اين چند سال گذشته شما به وبلاگ نويسان پاک سرشت و مبتدي در اين دنياي خبر و تبادل انديشه حسابي ضرر زده ايد ضرري در مقياسي کوچک از همان گونه که فرهنگ رژيم اسلامي بر سرتمامي مردم ايران مياورد زده ايد

سرهاي خود را پائين انداخته يا برويد يا سکوت کنيد و يا خود را کمپليتمان به کوچه علي چپ بزنيد
آن تکه هاي گه بر سر همه شما چون کلاه بره اي نشسته اگر شما نميبينيدش به معني نبودنش نيست به جان همه فلاسفه !!!!!!!! نانا