روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Friday, April 21, 2006
محض اطلاع !!!!!!



اين خانمي به نام خورشيد خانم هر کسي هست و هر کسي نيست را نميدانم ؟

گويا سايتي او را مامور رژيم اسلامي ايران اعلام کرده و
او در پاسخ براي اعاده حيثيت خود گفته که اين
سايت متعلق به
نئوکانها
يا کساني
که با نئوکانها همکاري ميکنند است !!!!

خانم خورشيد خانم فرض را ميگذارم که اين سايت با
شخص شماپدرکشتگي داشته و خواسته شما را بد نام کند !!! به يک شرط
به شرطي که

در وبلاگت داستان حمايت بي قيد و شرط حسن درخشان
را و راه انداختن کاروان عروس و داماد يا بهتر است بگويم
زنگ جرس هايشتر شما را به هنگام نقل و انتقالتان به امريکا
را توضيحي کوچکدهيد و به ما بگوئيد اين که شما يک دختر
ساده وبلاگ نويس !!! ناگهاني چه شد که سلبرتي ما
ايراني هاي بخت
برگشته !!!در وبلاگستانشدي البته به همت حسين مادرجنده درخشان !!!!
ه وقت نياي بگي چون چش و ابروت خيلي مشگي
بود و يا خيلي خوب تار ميزدي برات مراسم استقبال برگزار
کرد چون همه ما ميدونيم که اين بچه مزلف اهل اين کارا نيست
که خانيم !!!!اين مادرجنده فکر کنم نه نه اش
هرگز مفتي بدون گرفتن پول باباباي جاکشش به
رختخواب نرفت جلوي چشمهاي او به همين دليل همه چيز برايش معامله است ميگي نه از مرجان
بپرس !!!!ولي چرا براي تو حمام زايمان بعله بران از
اين سر دنيا گرفت رو توئيکه بايد پاسخ بدهي .فهمستي

اگر جواب قاطعي
داشتي ما به جاي اون سايت کذائي ميائيم مثلني حرف ترا قبول ميکنيم
مثلي است معروف که
ميگه :وقتي که جيک جيک مستانت
بود .....چرا يه کمي فکر زمستانت نبود خواهر !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نانا
7 Comments:
Blogger ملا حسنی said...
نانا خانم
من تعجب میکنم شما چطوری بعضی مواقع به وبلاگی یا مطلبی لینک میدهی؟
در موقع لینک دادن آدرس آن وبلاگ یا سایت را وارد میکنید
غیر از این است؟؟

خب. بهمین روش هم برای عکس آدرسش را وارد میکنید


ممکن است بگویی آدرس عکس را از کجا پیدا کنم؟
برای یافتن آدرس هر عکس بوسیله ماوس روی عکس کلیک راست کن بلافاصله یک پنجره برایت باز میشود. برو قسمت پراپرتی همان پنجره میبینی یک آدرس مثلا دبلییو دبلیو دبلیو فلان را نوشته ان همان آدرس عکس است
آن آدرس را کپی کن و بیار توی اون قسمت مربوط اضافه کردن عکس در بلاگ اسپات قرار بده



در ضمن هر ایمیلی راهمراه کلیه مخلفاتش با فشاردادن دکمه فوروارد میتوان به شخص مورد نظرت ارسال کرد

Blogger ملا حسنی said...
نانا خانوم
مبارک است
در ضمن عکس اون خانومه منو بیهوش کرده دارم میام امریکا!!!!!

بابا ملا جونم

هول نشو مرد مومن ....... اين بابا خانمه نيست اين يعني ب ب
يعني بريژيت باردو گربه ملوس مگه نميدوني ؟

بابا تو ابرقو هم مردم ديگه اين بريژيت جونو ميشناختن البته حالا
حيوونکي پير شده ولي جووني هاش نميدوني چه لعبتي بود از
اونائي بود که آني داشت به ولاي ژيسکار دستن !!!!!

به هر حال اگه هنوز هم که شکل مادر فولازره شده قبولش داشته
باشي بايد بري فرانسه نه امريکا
به هر حال براي تعليم من ازت سپاسگزارم امشب عکس يکي از
همين فرانسوي ها رو که خيلي شبيه خود من بود برات ميذارم
تا چشمات به جمال بي مثال من هم روشن شه !!!!!!!! نانا

Anonymous Anonymous said...
هو پیرسگ چرا ما رو تحریم کردی؟من نفهمیدم از بس خرم. لااقل اینجا توضیح بده!

Anonymous Anonymous said...
kos gooyee & khod khandi?

1. حرف‌هايی که راجع به مأموران و جيره‌خواران ِ حکومت می‌زنی کاملاً درست است ؛ الّا اين که به نظر ِ من با قدری اغراق همراه است . به دليل ِ معتقدات ، کم نيستند کسانی که گپ‌و‌گفتشان به خواننده و شنونده اين‌طور القا می‌کند که مأمورند . با اين‌همه ، با حرف ِ تو کاملاً موافقم که رژيم سعی می‌کند تمرکز ما را به‌هم‌بزند و اختلاف ايجاد کند . فقط بعد از فروپاشی معلوم خواهد شد که چقدر جيره‌بگير داشته .
2. مثل اين‌که فقط همين يک ديوان ، يعنی ديوان ِ شمس را دم ِ دست داری ! البتّه مولوی شاعر ِ بسيار بزرگی بوده ، امّا رگه‌های بسيار زيان‌بار هم در اشعار ِ او کم نيست . من مدت‌هاست از شيفتگی‌ام به مولوی کاسته شده . يادداشتی در باره‌ی ِ گوشه‌ای از رفتارش نوشته‌ام و به گُمان ِ خودم نشان داده‌ام که اين حضرات آن‌قدرها هم که می‌پنداريم ، آدم‌های ِ خوش‌فکر – يا دست ِ‌کم خوش‌رفتار - ی نبوده‌اند !

http://fardayerowshan.blogspot.com/2006/01/blog-post_20.html
يادداشت‌های نگارش‌نشده‌ی ِ ديگری هم در باره‌ی اين بزرگوار دارم که فرصت شود می‌نويسم ، و تايپ و پست می‌کنم .
3. چرا در نوشتن‌/‌حروف‌نگاری دقّت نمی‌کنی ؟ حيف است آدم حرف‌های ِ شنيدنی‌اش را اين‌جور شلخته ارائه کند . هم در رعايت ِ فاصله‌ی ِ بين ِ کلمات بی‌مبالات شده‌ای و هم بيش از حد ، حرف‌افتادگی و اشتباه ديده می‌شود . درست است که تو هيچ وقت دربند ِ اين ظواهر نبوده‌ای ، امّا اين‌ها چندان هم ظواهر نيست .
نانا جان ! اگر خودمانی نوشتم و « تو » خطاب کردم ، به خاطر علاقه‌ای است که به شما دارم . بيش از دو سال است ( يعنی از همان اوّلين روزهای ِ آشنايی‌ام با اينترنت ) که وبلاگ ِ نانا را می‌خوانم . نوشته‌های ِ شما ، به آدم آگاهی و توان ِ درونی می‌دهد .
پيروز و سربلند باشيد .

مهدي سهرابي گرامي

مرسي از لطفت به من در مورد زياده روي بايد بگويم که من بر سر تمامي
ايناني که با اسم نوشته ام حدود دو سال و نيمي کار کرده و آنان را و اعمال
آنان را با دقت زير نظر گرفته ام
از احدي هم خواست باور سخنانم را ندارم
همه آزاداند که هر گونه سخن و عملي را که ميخواهند خود تجزيه و تحليل
کند
خواست باور مردم به نظر من ديکته کردن به مردم است و من ازاين يک قلم
به شدت گريزانم
براي اطمينانت هم بايد بگويم من اين روزها اعمال و گفته هائي از اينان را
به يادشان مياورم که احتمالا خود يادشان رفته است !!!!!!!!!! و هر بلائي
سر هر کسي مياورم با دقت و ظرافت کاملا منطقي براي خودم ثابت
کرده ام

در باره مولوي با تو کاملا موافقم مولوي هم مانند اکثر فلاسفه ما متاسفانه
نگاهي ديني به دنيا و پديده ها دارد
که با اين زمانه يعني قرن بيست و يکم و باقي آل دت جاز ابدا همخواني
ندارد
مانند قطعه اي از موسيقي آداجيو که در خلوت خانه ات گوش ميکني و لي
هنگامي که سوار ماشين يا اتوبوس و يا مترو شدي و به مغازه يا اداره
و يا کارخانه ات رفتي اگر موسيقي بشنوي بايد راک اند رولي چيزي باشد
که سليقه جامعه در حال بدو بدو است
بنابراين من حافظ و مولوي و ديگران را جز سعدي بسيار دوست ميدارم
و سعدي را نه تنها مردي بچه باز ميدانم که برايم در مردان جرمي است
چون کشتن بچه ها
بلکه کتابي از او خوانده ام که در آن به موارد بسيارکثيفي از ضد يهود بودن
او در قصه ها و امثال و حکمش اشاره ها دارد و رسما يک انتي سميتک
ترگل و ورگل است
به هرحال برايش نه احترامي قائلم و نه شعرهايش را جز مشتي کس
و شعر چيزي ميدانم
خيال دارم مشتي از اين ضد يهود بودنهايش را برايتان به شکل رواياتش
بنويسم تا حرفهايم با فکت همراه باشد و باعث شرم ما ايراني ها
شود در برابر يهوديان

در پايان به نکته اي اشاره کرده اي که يکي از خصوصيات من است من
در کودکي در تابستاني که بنا بر مد بچه ها گوبلن دوختن مد بود و يکي
خريده بودم با هزار جون کندن يک گوبلن شام آخر دواينچي را به دست
گرفتم و از اين شام آخر يک مجلس عياشي تمام و کمال و همه
هنرپيشه ها مست لايعقل و ولو شده و خوشحال و خندان بدون وجود
هيچ چس ناله اي و يا هيچ تقدسي دوختم و بروي ميز کار مادرم
نهادم
و مدتها پدرم و مادرم ميخنديدند
من قوانين و کليشه ها را برهم ميزند کي گفته که نوشتن بايد حتما
قوانيني داشته باشه که هم رعايتش کنند
همانطور که ميبني من نه وزن دارم و نه قافيه ولي واقعيت دارم !!!!!!!!
شاد و سر سبز باشي نانا