روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Friday, April 14, 2006
نقدي بر هاله سرزمين آفتاب بدون توهين


خانم هاله به من گوش کن ببين چه ميگويم اگر به تمامي ماجراهائيکه باعث انتقاد تند و تيز و تمسخر تو از طرف من شد کمي تعمق کني و تلاش براي درکش کني به سادگي ميتواني رگه اصلي آنرا که نتيجه سخنان و اعمال شخصي تو است در آن يافته و حداقل در نهان خود-انتقاد از خود کني .همان گونه که قبلتر گفته ام هيچ چيز از ياد من نميرود هيچ يک ازاعمالي که شماياني که ميشناسم کرده ايد و سخناني که گفته ايداز خاطر من نرفته اين ذهن من که هديه ايست از طرف طبيعت به من يکي از اصلي ترين استعدادهاي من است بي برو برگرد
هنگامي که با قصد قبلي و کاملا آگاهانه با مهشيد راستي درگير شدم صادقانه برايت بگويم ماهها بود که او را زير نظر داشتم و براي فتنه هائيکه در وبلاگستان برپا ميکرد و هردودش با بخشي از دخترانش براي برسر بيچاره مظلومي که سخني به حق يا ناحق زده و با ايجاد فضائي مثلني ترسناک براي وبلاگ نويسان ديگر و به بهانه يک زن فعال اجتماعي !!!! فمنيست غوغاهائي که برپا ميکرد در سکوت نگاه ميکردم به دنبال يافتن منطقي در اعمالش بودم با شروع برخوردم با او تو به وبلاگ او رفته و بارها چيزهائي سرپوشيده همانند زنان زبون و ترسوي حرامسراهاي ناصرالدين شاهي گفتي که چون هدفم کوبيدن سر مار بود با مارمولک ها آن زمان کار زيادي نداشتم
بالاخره فضولي و يا به روايت خودت اظهار نظر !!!! را که به شکل غير عادلانه به کار ميگرفتي باعث شد که با تو هم درگير شوم هرگز مستقيم با من روبرو نشدي ولي از هيچ کاري هم براي کوبيدنمن فرو گذار نکردي !!!!


برايت ماجرائي را مينويسم که احتمالا بسياري از دوستانت حتي منظورترا درنيافتند ولي من از آنجائي که دقتم و ذهنم بسيار فعال است حتي بعد از گذشتن ساليان يادم ماند و براي خود تحليلش کردم و اکنون برايت مينويسمش.


همانطور که از همه بهتر ميداني من بدون اين که بدانم و يا اساسا برايم اهميتي داشته باشد به پاگنده به دليل نوشته هايش علاقمند شدم وکاملا رک و راست اعلامش کردم بي قصد و نظر بودن مرا نسبت به او حتي براي ايجاد رابطه اي وراي رابطه وبلاگي ميتواني از همين اهميت ندادن من به متاهل بودن او بفهمي زيرا اگر من ميخواستم با مردي لاس خشگه يا تر بزنم خوب قاعدتا بايدابتدا ميفهميدم که اين مرد متاهل است يا مجرد تا بعد اقدامي کنم مگر نه ؟ولي به قدري من از اين ماجراها دور بودم که حتي به فکرم هم مهم بودن اين فاکتور خطور نکرد!!!!!!!خوب اين ماجرا باعث حسادت زن زندگي او شد و کمر به مقابله با م بي خبر گرفت و در اين رابطه همه شما با هم دايره اي خاله زنکي به وجود آورده و از هر راهي که ميتوانستيد به خيال خود به من ضربه زديد .


روزي که تو پستي راجع به پرنسس دايانا و کاميلا و پرنس چارلز نوشتي خاطرت هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آن زمان دايانا هنوز نمرده بود و تو با گذاردن عکسي از دايانا و عکسي ازکاميلا نوشتي کدام مرد احمقي زني به اين جواني و زيبائي را ميگذارد و به اين پيرزن عوضي عاشق ميشود !!!!!!و به دنبال اين پست تو تمامي زنان لنگه خودت به وبلاگت آمده و بخشي از آنان کاملا معصومانه اظهار نظر کردند ولي بخشي که چون خودت بودندو ميدانستند شروع به اه و پيف به کاميلا و مسخره کردن او و حرفهاي بودار کردند من آن زمان به قدري از اين مسائل دور بودم که نفهميدم چرا تو اين کاررا کرده اي ولي با گذشت زمان و روشن شدن مسائل روزي که به همه چيز فکر ميکردم خاطرم آمد و پازل ها برايم در جاهاي خود قرار گرفت


يعني تو مني را که حتي نميدانستم که پاگنده زني دارد و اهميتي هم برايم نداشت چون من که نميخواستم با پاگنده ازدواج کنم و يا به رختخوا ببروم که اين گونه مسائل برايم مهم باشد !!!!!!! انساني بود که حرفهاي جالبي از نظر من ميزد و من تشويقش ميکردم که بيشتر بنويسد و به ميان ما امده و از فکرش برايمان بگويد همين و بس - از ظن خود کاميلا و زن او را دايانا و خود او را پرنس چارلز معرفي کردي و مجلسي خاله زنکي دقيقا به شکل حرامسراهاي ناصرالدين شاهي بر پا کردي .تمامي اين گونه اعمال تو که تا همين اکنون ادامه دارد و برايش مثال هم دارم باعث درگير شدن من با تو است از کارهائي که همين اکنون کردي يکي با نمک بودي !!که براي اسد گذاردي و سپس هي به وبلاگ نيک آهنگ رفته از او خايه مالي کردن بود !!!!!!يکي رفتن به وبلاگ غربت نوشته هاي ربل بود که سعي کردي سخني ازاو را به دشمنيت با من ربط بدهي که در دهانت زد و نوشت :
خواهش ميکنم مطلب مرا شخصي نکنيد !!!!! روي سخن ربل با تو بود هاله خانم
و همچين رفتن مداومت به وبلاگ کساني که به نوعي مثبت يا منفي من با انان درگير هستم و زدن حرفهاي متملقانه و چاپلوسانه و سعي در نشاندادن دوستي خودت با آنان ميکني


من براي تو کاملا اين حق را به رسميت ميشناسم که هرکجا ميخواهي بروي و هر سخني که ميخواهي بگوئي ولي يادت باشد اين حق را براي خودم هم قائلم که هر بلائي که ميخواهم برسر امثال تو بياورم
تو با گفتن(( بعضي ها خود سزاي خود هستند )) که انگاري تنها توجيهي است که براي اعمال خود ميکني نميتواني از زير بار مسئوليت زدن حرفهاو اعمال خود فرار کني بالاخره جائي يکي يقه ات را خواهد چسبيد


به تو براي بار آخر مانند هموطني توصيه ميکنم دست از اين بازي خاله زنکبازي برداري و هر کاري که ميکني و هر چيزي که مينويسي براي همان کار و همان نوشته باشد از عشقت بگوي از دخترت بگوي از سگت بگوي از محيطت بگو از نظرت راجع به ايران بگوي با دوستانت مباحثه کن خلاصه که هر کاري که عشقت ميکشد بکن ولي انتقام گيري از مرا بن کل فراموش کن زيرا تو بسيار بسيار بسيار کوچکتر از آن هستي که حتي بتواني با گرد نشسته روي کفش من رقابتي کني زيرا اين گرد نشسته بر روي کفش من از راه هائي که من رفته ام سخن دارد و اين راه ها حتي تصورش در مخيله تو نميگنجد به سخنانم گوش کن که بد نخواهي ديد . نانا
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
از مرگ دایانا هشت سال گذشته

بسيار خوب ناشناس عزيز

پوزش ميخواهم که مناسبت را عوضي نوشتم شايد هم
ازدواج و يا نامزدي کاميلا با چارلز بود
به هر حال احتمالا اين پست را در آرشيو هاله ميتوانيد
بيابيد و احتمالا شايد بعضي ها يادشان بيايد . مشتکرم
از ياد آوري اشتباه من . نانا

Anonymous Anonymous said...
Hi:
Why do you have two weblogs?

ناشناس گرامي

من وبلاگي قديمي دارم به نام نانا زولا يا آزادي براي همه
که از ابتدا براي نشان دادن معني آزادي بيان مطلق -به ديگر
وبلاگ نويسان آغازش کردم
به همين دليل در آن مطلقا خود را سانسور نکرده تمامي نظرات
شخصي خود را چه در رابطه با مسائل سياسي - فرهنگي - اجتماعي
ايران و جهان و چه در وبلاگستان و مسائل آن ارائه دادم
با گذشت ايام اين وبلاگ مانند اسلحه اي بود که با آن معني اختيار
براي زدن حرف خود و اين حق خود را در آن به همه نشان دادم
چيزي که براي آينده ايران بسيار حياتي است و با اين ايده تمامي
مردم ميتوانند از هر طبقه و قشر اجتماعي نظرات خود را بي ترس ولرز
بيان کنند
و کسي نميتواند هيچ چيز را چماقي نمايد و بر سر آنان بکوبد
به عنوان مثال
نه فرامين ديني و منافع اسلام !!!!! را اکنون
و نه قبه هاي کلاه شاه و خاندان سلطنت را در گذشته

نه عبا و نه لباس شاهي هيچ يک حق گرفتن آزادي انديشه و بيان را
ندارند
به هر حال اکنون آن وبلاگ براي من جزئي از خودم است و خيال دارم
به همان شکل نگاهش داشته و حتي با حکومتي مردمي اگر شانس
داشته باشيم و برقرار گردد از آن صداي انتقاد خود را بگوش عده اي
هر چند ناچيز برسانم
به دليل علاقه تعدادي از دوستانم براي داشتن رابطه دو طرفه گفت
و شنود ملا حسني گرامي زحمت کشيد و اين جا را برايم درست کرد
و اکنون تصميم گرفته ام که در اينجا پست هائي در رابطه با ديگران
بنويسم که حق پاسخگوئي را براي آنان باز بگذارم
و تمامي فحاشي ها و توهين هائي را که مايلم به مادرجندگان رژيم
اسلامي ايران بدون سانسور در آن ديگري بنويسم .
اين بود شمه اي از داستان چرا من دو وبلاگ دارم . شاد و سبز باشي نانا

Blogger ملا حسنی said...
نانا
خیلی به آن توضیحت در مورد اینکه چرا دوتا وبلاگ داری خندیدم
اگر یک روز عمری بود و حال و حوصله ای همین نوشته ات را طوری برایت میخوانم که خودت هم بخندی