روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Sunday, April 23, 2006
بسيار خوب اميد ميلاني


بروم بر سر تو - برايت بگويم تو مدتها قبل ازاين که من حتي متوجه وجود تو شوم متوجه سخنان من شدي و با من گونه اي آبسس شدي
اولين باري که با من سخني به شکل غير مستقيم گفتي در پيامگيرحسن آقا بود که زماني بود که من حتي وبلاگ نداشتم به ايران رفته و بازگشته بودم و يک مطلب کوتاه از چيزهائي که ديده بودم نوشتم و در پيامگير شمر گذاردم و او و حسن آقا و گليه مرد آنرا پست کردند و اکثريت کساني که پيام گذاردن گوئي من سخنان آنان را گفته ام !!!! خاطرت هست ؟

ابدا غريب نيست که تو به پيام گير حسن آقا آمدي و اين پيام را گذاردي ( اين قدرها هم بد نيست ! ) و بلافاصله مهشيد به دنبال تو نوشت ( پس زحمتش با خودت ! )‌
در پاسخ پيام تو نوشتم که تمامي سخنانم صادقانه است و حتي غلو هم نکرده ام و اگر موردي ايراد داري بيا و بگو !!!ولي از تو خبري نشد در حالي که آن روزها تو ويلون و سرگردون کامنت گير همه بوديپس امکان ديدن پيام من برايت بود ولي ترجيح دادي سکوت کني !!


مدتي بعد با من مستقيم وارد گفتگو شدي و به مرحله تفاهمي رسيديم که تمامش در وبلاگ حسن آقا موجود است ولي در آخرکار شمر به تو ريد و تو پس کشيدي


اعمال بعدي تو تحريک مهناز به پريدن به حسن آقا شد که منجر به درگيري من با او شد ولي برايم بي نهايت غريب ميرسد که تو آن شب با سوفيا و مهناز در پيامگير حسن آقا حضور رسانده و سعي بر تمسخر من کردي ( اميدوارم اين هم يادت بياد )
نميدانم بين تو و ديگر دوستانت چه گذشت ولي همگي شما در تدارک باز کردن سايت زوزه بوديد تو وعده اش را به عنوان حال ببين چه حالي ازتون ميگيرم !!!! قبلا به همه دادي


اين ميان يکي از شما بود و شايده هم عده زيادي از شما که در وبلاگ شخص پاگنده مينوشت من مدتي بود او را ميخواندم و از نگاه تلخ و سارکاستيک او به پديده ها بسيار خوشم ميامد ولي گاهي فکر ميکردم حيف است اگر انساني باهوش است تلخ باقي بماند ولي همواره ميگذشتم و هيچ اينترسي براي سخن گفتن با اونداشتم تا روزي که او خطاب به من پستي نوشت و هنگامي که از توجه من به خود مطمئن شد شروع به اظهار عشق به من اين که من کسي بودم که او تمامي عمر منتظرش بوده و نميدانم براي منميميرد و اگر اساسا کاري ميکند و حضوري دارد براي خاطر مناست و بگير و برو در شکل ترانه هائي به زبان فرانسه عمدتا !!!!!!خوب اين موقعيتي بود که من به اين فرد که فرد ميدانستم کمکي کنم من هم با تشويق و علاقه واقعي برايش نوشتم که به او علاقه دارم و او برايم تافته جدا بافته است و آرزو ميکنم روزي ببينمش و سعي بر دوستي بودن برايش کردم



خوب اکنون نميدانم چند نفر از شما پاگنده بوديد ولي تمامي اين زمان شما مرا منتر خود ميکرديد که توجهم به عشق و عاشقي و دادن گوزهاي روشنفکري و خلاصه که منفعلي چون خود کنيد تو و مهشيد را قطعا ميدانم که با نقشه وزارت اطلاعات و به عنوانمامور مزدور آنان همه چيز را طراحي ميکرديد باقي را خبر ندارم


خوب اميد ميلاني دانه به دانه خاطرات من از تو مملو لجني از ادعا - خود بزرگ بينيافتخار به بي ريشگي - هر کاري مجاز است حتي تو کون برادرکوچک خود کردن - خاله زنکي - تحقير مردم ايران - نا اميد کردن بچه ها - افتخار توجيه شده از اشتوکهازن !!!! براي تطبيق کثافت کاريمشتي مادرجنده جاني - تا باز کردن وبلاگي از يک ساديست روانيکه خودت هستي يعني خزرو خان



تو به خيال ابله خودت دست پيش ميگيري که پس نيفتي يعني براينشان دادن ظاهري اين که من اهميت نميدهم به خزروخان لينک ميدهي نوشته سعيد ممتيک سرطان عقلي را چاپ ميخواهي بکني ؟ جمله خميني را بر سر در وبلاگت ميگذاري !!!!! ولي من اين را نشانه اي از اين که تو يک کثافت مزدور رژيم نيستي نميدانم ابدا و اصلا !!!!!! چيزي که تو ميخواهي ارواح عمه مادرجنده ات القا کني !!!!!!!


تو مزدور رژيم هستي و تمامي اعمالت نشان از يک مامور دادستاني که حاضر است اگر ضرورت ايجاب کند با چاقوئي سراغ فروهر ها رود مينمايد مهشيد و تو هر دو قربانيان هوش و صداقت و فکت و فيگور من هستيد يعني مهره هاي سوخته
هيچ يک از شما ديگر قادر نيست مسير رودخانه پاک وبلاگستان را بالجن و تعفن اهداف رژيم بيالايد زيرا سرعت آب شدتي دارد که تمامي تفاله ها و متعفنان را هم در خود غرق ( به معني واقعي غرق بگيرش)ميکند گارانتي . نانا