روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Sunday, September 17, 2006

آريا جان

تو هم که از اون چاقو سازهاي بي دسته بودي که ؟يه ساعت حرف زدي معلوم نشد بالاخره مضنه اين باغات انگور قزوين چي شد ؟

فردا کله سحر نمازت رو که خوندي و کله پاچه رو به بدن زدي به پر تو يه کرايه و برو يه سرو گوشي آب بده که اين کار کافه آزاديمون لنگ يه وقت زبانم لال نمونه که همگي لب تشنه ميمانيم و ديگه دردي بدتر از لب تشنگي توي مملکت خيام وجود نداره که نداره
.و اما برم سر يک عدد از هماني که ميداني :

دمي با غم به سر بردن جهان يکسر نمي ارزد
به مي بفروش دلق ما کزين بهتر نمي ارزد

تو هم د بفرما ورپريده .................نانا
8 Comments:
Blogger آریا تهم said...
ای روابط عمومی نانا ، ای خیانتکار ، ای عامل استکبار ، ای مامور سیا و اف بی آی و پاملا اندرسون
مضنه زمین هشتگرد میخوای چیکار / بگذار راجع به هشتگرد اطلاعاتی بهت بدم . بابا من خودم کلی کارم در مورد بقیه زمینه ها درسته ، اما صدام در نمیاد و ترجیجا لباس ملیجک وبلاگستان رو پوشیدم . اما ذزیغ از چهار تا لینک ِ با صفا بگذریم . عرضم به درز گوش سرکار علیه که شهرگرد شامل دو قسمت شمالی و جنوبی است که در دو طرف اتوبان کرج احداث شده . هشتگردی که شما به خاطر دارید به عنوان شهر قدیم نام برده میشود که در جنوب و پایین دست اتوبان واقع بوده و کماکان نیز هست . اما بخش شمالی جایی به نام هشتگرد جدید است که با شهرسازی مدرن و امکانات شهری پیش رفته ساخته شده و در کنار این شهر جدید بزرگترین واحد گلخانه ای خاور میانه که در طرح مشترک فائو( سازمان کشاورزی جهانی) و بانک کشاورزی و زارت مسکن ساخته شده شامل دو قسمت گلخانه ای میباشد . گلخانه های خاکی و گلخانه های هیدروپنیک یا کشت بدون خاک که البته پایان نامه خود من بر اساس این موضوع تنظیم گردیده ...
قیمت قطعه های پنج هزار متری که سامل 3 هزار متر گلخانه و دو هزار متر زمین با مجوز ساخت خانه واز این حرفها ! اما قیمت این زمینهای پنج هزار متری صد و بیست میلیون است و البته با گلخانه بنا شده تحویل داده میشود . از این 120 میلیون میتوان سی میلیون را نقد داد و بقیه را وام گرفت و کار کرد و یک سال بعد از بهره برداری شروع به دادن پول بانک با سود 13 درصد کرد . البته برای انجام این کارها باید مهندس کشاورزی باشی !! یا شریکی کشاورز داشته باشی . اما این زمینها شامل وام بانکی بوده و هفت خوان رستم دارد . زمین قیمت متفاوت از 25هزار تومن تا 300 هزار تومن دارد . ولی باید دنبال جایی بگردی که آب و برق و حداقل دیواری به دور خودش داشته باشد . خلاصه اگر خواستی بگو تا در مورد زمین خریدن بیشتر بهت بگم . مشاعره :

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

راستی ... خیالت تخت ... ایرانیها هیچوقت رژیم شاهنشاهی رو بر نمی گردونن . اگه خواستن برگردونن تو به من رای میدی !! مگه نه ؟

Anonymous Anonymous said...
nana khanom
hamisheh miyam o matalebetoon ro mikhoonam
vali be ellat e in ke ba proxy miyam va midoonid ke sorat e internet inja (Iran)kheyli ahesteh ast pas oomadan be ravabet omoomi va comment gozashtan kami sakht ast...

ba sepas e faravan az hameyeh zahmatatoon
va movazeb bashid,

Anonymous Anonymous said...
راستش ممنون از کامنتهای داغ همجون نون سنکگ.
من فکر کنم شما منو دیر کشف کردید. من یه استاد گیتاری داشتم که بعد از سه جلسه جوابم کرد و گفت تو استعداد هنریت زیر صد هستش. یه دوستم داره پیانیستی واسه خودش از این مدلهای ارکستر سمفونیک اونهم گفت جون مهدی اگه می خوای دوستیمون برقرار بمونه بیا و بیخیال هنر شو. خلاصه دوست دیگر مهربانم که مسئول اداره کردن کلاسهای آیدین آغداشلو بود گفت تو رو چه به خط و رسم.
اینجوری که شد که همه مجموعا نظر دادن که من تنها هنری که ندارم همون هنرمند بودنه .
برعکس استاد محترم روانشناس دروس مدیریت از من خوشش میومد و معتقد بود بنده استعدادکی در زمینه روانشناسی دارم. حالا اگه فروید نشم مطمئنا دکتر فیل که می شم.استاد دروس مدیریت هم معتقد بودن که استعدادم رو توی همین زمینه به کار بگیرم چون حتما چیزی می شم.
اما صد حیف که چندسال پیش تو نبودی تا استعداد هنری منو کشف کنی و من به جای سروکله زدن با مزلو و فروید و یانگ و کارنگی و این کوفت و زهرمارها با شوپن و موتزارت و پیکاسو و اینها سروکله بزنم. این شد که حالا به جای سردرآوردن از هنر از مدیریت سردرمیارم و به جای رهبری ارکستر بر کار کارمندهای محترم نظارت می کنم. راستش با سیاست هم هیچکاری ندارم. چون معتقدم اونقدر چیز کثافتیه که ادم رو به کثافت می کشه هیچی اطرافیان ادم هم نظری جز همون نسبت به آدم نخواهند داشت.
راستش از این توضیحات که بگذریم من اصلا نفهمیدم این استعداد هنری من از کجا کشف شده که من بی خبرم. البته در اینکه در محیط آکادمیک کار کردن استعداد خاصی به آدم در زمینه کشف استعداد می ده شکی نیست ولی مسئله اینکه ادم هرجایی کجاش کار می کنه. راستش ما یه دوستی داشتیم توی شرکت ایران خودرو دربون بود یه بار می خواست ماشین بخره هرجا می رفت می گفت منم توی همینکارم. خوب تا اون نون سنگکی که گفتی سرد نشده و این استعداد هنری کشف شده نپریده من برم یه کلاسی چیزی ثبت نام کنم بلکه خدا رو چی دیدی شاید فردا یه هنرمندی چیزی ازم دراومد و حرف شما به واقعیت پیوست.شمام خدا ناکرده یک وقت ضایع نشدید.

جونم برات بگه آق ميتي !

اولين جرقه روحيه بوهمين تو براي من وقتي زد که اتفاقا
يه کمي به همون روانشناسي که ميگي دقيق شدم .

يعني متوجه شدم که تو از خود هرگز دفاع نميکني !!!!
احساسات مختلفت رو نشون ميدي ولي در برابر حمله از
خود دفاع نميکني
به نظر من آدمي که روحيه اي هنرمندانه داشته باشه اين
گونه به يک برخورد برخورد ميکنه
زيرا وقتي تو معمولي باشي و واقع بين دفعتا در صدد مقابله
و پاسخ بر ميائي
ولي وقتي ذهنت اساسا در اون جا حضور نداره يعني از کون
کيف و هنرمند
دومين اما بسيار برايم سند قوي تري بود و اون همون فرماليست
بودنت بود
و سپس پرفکشنيست بودنت که در هر دو شک ندارم

و اما راجع به اين که در مديريت هستي و يا کاري غير هنري ميکني
خوب اغلب تلاش معاش براي انسان ها دوري از ايده ها و روياها
مياره چون شکم که هنر سرش نميشه گرسنه که شد قارچ هم
ميخوره مگه نه ؟
ولي به هر حال با قاطعيت برايت ميگويم در تو يک هنرمند مخفي
هست که يا با لگدي از خود بيرونش بينداز و يا کمي باهاش مهربان
باش که جاي دوري نميره !!!!!!!!!!!!!!! نانا

Anonymous Anonymous said...
"با قاطعيت برايت ميگويم در تو يک هنرمند مخفي
هست که يا با لگدي از خود بيرونش بينداز " و من هم به شما میگویم در شما هیچی نیست که داری سعی میکنی با یه لگد از خودت بیرونش بیاندازی خانوم نانا پس کمتر جفتک پرانی کن که شدیدا مسخره به نظر میای. تو اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی زن حسابی. تو با این سنت ادعا میکنی که هم دکتری (که معلوم شد از پزشکی هیچی نمیدونی) هم روانشناسی (که باز ضایع شدی که یه آدم هنری از یه وجبی هم نمیتونی تشخیص بدی) هم جامعه شناسی که نیستی هم سیاستمداری که عمرا نیستی و هم چیزهای دیگه. آخه یه نگاه به خودت بکن ببین با این سن و سالت میشه یه نفر ادعا کنه که این توی این همه رشته استاده؟ نه آخه تو خندت نمیگیره یکی بیاد بگه من همه کاره هستم و هر دفعه هم ضایع بشه؟ به جون مامانت که همیشه قسم میخوری اگر چنین آدمی رو میدیدی خودت اولین نفری بود که بیای بهش بتوپی و بگی کم مزخرف بگو. تو منو یاد اون جوانترین روزنامه نگار جهان مینداری نانا که چمیدونم اسمش کوروش ضیابری هستش. اون هم ادعا داره تا دلت بخواد ولی فرقش اینه که اون 14 سالشه و تو یه ذره بزرگتری. منی که یه چند سالی به قد ده سال موهامو تو محل آکادمیک! سفید کردم و روانشناسی هم تا حد زیادی بلدم به شما توصیه میکنم یه مشورت برین. شما احتیاج شدیدی به توجه اطرافیان دارین چه از نوع مثبت چه از نوع منفی و این نیاز رو با جفتک پرانی رفع می کنید. اونروز هم گفتم که شما پاداشی از این جور حرف زدن میگیرین که امروز میدونم اون پاداش توجه اطرافیان هستش. میبینی که وقتی کسی از خودش دفاع نمیکنه چجوری حالت گرفته میشه و پاداشت رو نمیگیری و میمونی توی خماریش. میبینی که چجوری حس میکنی همه باید با پرخاش از خودشون دفاع کنن تا اون نانا کوچولوی توی روح تو پاداشش رو بگیره و راضی بشه و واسه چند روز بره پی کارش چون حس کرده که آدمیه. و کسی که از خودش مثل شیفت دفاع میکنه ولی اونجوری که تو رو ارضا کنه دفاع نمیکنه باعث میشه توی ذوقت بخوره که به خودت و حرفات توجهی نشده که باعث بشه کسی سعی کنه بهت پرخاش کنه. اینها رو مطمئنا نمیبینی. آدمهای مریض هیچوقت فکر نمیکنن مریض هستن. از صد تا دیوانه بری بپرسی که شما مریض هستین یا نه میبینی که یه سری میگن ما روانشناسیم و یه سری میگن ما توی محیط آکادمیک کار میکنیم و یه سری ادعای جامعه شناسی میکنن و غیره. یه شعر مولانا داره که طولانیه نوشتنش ولی چکیده اش اینه که این آدمهایی که جفتک میندازن و از خودشون ناراحتی نشون میدن و به این و اون بند میکنن درست مثل خری هستن که یه خار به ما تحتش فرو رفته و چون نمیتونه درش بیاره جفتک میندازه و صدای عرعرش همه جا میپیچه. خواستی بگو شعر رو برات مینویسم. ولی از اونجا که مطمئنا شما استاد ادبیات هم هستی به احتمال زیاد تمام شعرهای مولانا رو هم میدونی.

Anonymous Anonymous said...
یادم رفت بگم شاید بهتر باشه به جای خانوم نانا از این به بعد بگم خانم نی نی چون به قد یه بچه شما بازی داری.

ببين اس عزيزم


بيا با هم بگيريم که تمامي سخناني که تو نوشته اي
درست است .
من يک پيرزن ديوانه متوهم عقده اي ايگو سنتريک و
حرف مفت زن و هرچي صفت بده باشه روم ....قبول
ميکنم و ميگم تو راست ميگي

ولي يه سئوال از تو ميکنم جواب هم نميخوام فقط يک
کمي به يافتن پاسخي براش (( فکر)) کن عزيزم

تمامي بديهاي بالاي من چه ضرري براي تو داره ؟؟؟؟؟
ادمي با اين مشخصات که تو گفتي بودن و نبودنش بايد
براي تو بي تفاوت باشد مگر اين که :

اين فرد به يه چيز خيلي شخصي تو که احتمالا
در مالکيت توست هرچه هست ناخود آگاه ضرري زده
باشد
و تو را به گونه اي برانگيخته باشد که در سر زنان پس از
پست من راجع به اون چيز يا فرد به اينجا آمده و به من
فحاشي ميکني

عيبي ندارد دل خود را خنک کن عزيزم زيرا ميدانم کجايت
بد شکل سوخته بهمين دليل ديگر حتي پاسخت را هم
نميدهم
کارهاي مهمتري دارم به جان خودت
کل يک جامعه در حال تحول است و من همواره در ميان
طوفان دوست دارم باشم خانم دکتر !!!!!!!!!!!!!!! نانا

Anonymous Anonymous said...
شما بحثی را با من شروع کردی که هیچ وقت تمومش نکردی خانوم نانا. از این شاخه به اون شاخه پریدن از مشخصات شماست. من پی آن چیزی هستم که شما شروع کردید و نا تمام ول کردید نه چیز دیگری. من نه وکیل کسی هستم و نه موکل کسی. منو شما حرف ناتمام داشتیم که شما پا پس کشیدن ولی البته بعد از مغلطه فراوان در مورد مسائل پزشکی. نه من جاییم سوخته و نه شما روی چیزی دست گذاشتید که خصوصی باشه و اینها را به اتکا به همان سایکیک بودنتان یا علم روانشناسی خود آموختتون میگین. این هم یکی از همون توهمات و ادعاهای شما هستش که گوش آسمون رو پاره میکنه. جواب ندادن شما به من هم باعث بسی خوشبختی بنده هستش ولی نی نی خانوم از این به بعد پا تو کفش بزرگتر ها نکن و از چیزهایی که ازش یه سر سوزن چیزی نمیدونی حرفی نزن مخصوصا موارد پزشکی که بعد بخوای مغلطه کنی و بگی همه اینجوری میگن و منم اینجوری شنیدم. اشتباه شنیدی و در یاد گیری درستش سعی نکردی. حالا بحث با من رو تموم نکرده رفتی سراغ کشف استعدادات نهفته و فردا میخوای سر به سر بقیه سه نفری که در وبلاگ ما مینویسن بذاری. اگر از من سوختی و مجبور شدی پا پس بکشی دلیل نمیشه به بقیه افرادی که با من اونجا مینویسن گیر بدی. برو برای خودت یه هم بازی خوب پیدا کن و از ما بکش بیرون. تو اصلا آخر همه چی هستی قبول کردیم. آخر اقتصاد دانها و آخر معلومات پزشکی. آخر هر چی آدم بی چاک و دهنه هستی قبول. تو مخ اجتماعی و قلب مردم ایرانی. تو فیلسوفی و آشپزی و باقبانی. تو خود حافظ هستی. نه اصلا حافظ پیش تو هیچه. اصلا وبلاگستان به فدات. ای آلبالو...ای شفتالو...ای خرمالو.. ای نقل مجلس...ای آخر دکترها و نوسنده ها و آدمهای با شعور. اگر از من خوردی به هم اتاقیهای من بند نکن و این تنها دلیلی هستش که باز اومدم سراغ شما و نه به وکالت کسی. به جون خودت تمام هم وبلاگیهای من به قدر خودم بلدن حرف بزنن و شما رو بنشونن سر جاتون. حرف زدن با شما جز تاسف و هدر دادن انرژی چیزی برای من نداره. این علم روانشناسی نخونده رو هم لطفا غلاف کن تا بیشتر از این آبرو ریزی نکردی. در عین حال مگر من اومدم دنبال شما برای بحث. به قول شما بودن و نبودن من مادر جنده و الاغ به حال شما چه ضرری داشت که بحثی رو شروع کردی؟ کجای شما رو سوزونده بودم که بحثی رو پیش گرفتی و فحاشی کردی؟ پس حتما چیزی که من گفته بودم شخصی بوده و یه جای شما رو سوزونده بوده. میبینی چقدر مضحک به نظر میاد این جور استدلالها. این همون استدلالهایی هستش که شما ازش استفاده میکنید. اگر من به هدیه پرخاش کردم و تو خودتو انداختی وسط اینجوری که شما نتیجه گیری کردی باید گفت پس شما در خانوم هدیه منافع شخصی خودت رو می بینی که به خطر افتاده؟ چه ربطی داره بشر. من اینجا یه منافع دارم اونم اینه که سایه شما را از سر بقیه هم اتاقیهای وبلاگیم کم کنم که چیه از من خوردی و نمیتونی دیگه مغلطه کنی و بعد از کلی معذرت خواهی از من رفتی گیر دادی به اونها. آره این منافع شخصی منه چون اون وبلاگ مال بنده هم هستش و 4 نفر دیگه ای که به غیر از من اونجا مینویسن یه جورهایی خانواده من هستن . پس اگه سر بحثت از اول با من بود به این و اون گیر نده. هر وقت منو کار داشتی یه پیغام بده خودم مثل اجل میام سراغت. به هم اتاقیهام هم بند کنی خودشون بلدن ولی به خاطر کم آوردن جلوی من بهشون بند نکن چون حسابها جداست.