روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Tuesday, June 20, 2006
دوراهي گهشيد خانم !!!!!


برداشت آزادي از آخرين پست صنم چماق دماغ ( ملقب به گهشيد خانم )


امسال از بس دستم به آلت درخشان بند بود !!! جام جهاني از دستم دررفت!!!با اينکه تمام بازي ها را اين تلويزيون که با کوپن وزارت اطلاعات خريدم !!! به عنوان جهازي !!!!! نشون ميده !!!!!!! من فقط اون يه لوبيا آلت حسين را ديدم و خداشاهده ابدا وقت و انرژي ديد زدن آلت فوتباليست ها را ديگه نداشتم به فاطمه زهرا .........

به هر حال اين روزها خيلي هم درس داشتم مرتضوي جون برام يه جزوه چگونگي ايجاد شلوغ پلوغي و خر توخري فرستاده که تا سر ماه بايد فوت آب شم !!!!ولي مگر اين درخشان کچل با اين آلت اندازه لوبياش ميذاره من درس بخونم از وقتي که يه جلسه پاتختي براي من گرفته ها ....به مرگ نوشي و جوجه هاش هي ميگه بايد اين لوبياي منو بمالي !!!!!!!!!!


لوبيا بمال مفت گير آورده و شوهرم هم به دليل رهبريت حسين کچل بر ماهاهيچي نميگه خوب مگه ميشه به رئيست بگي لوبيات رو نميمالم ؟؟؟؟واي خدا به دور فوري حقوق آدم قطع ميشه ....آدم بدبخت ميشه ...و بايد مث همه بره زحمت بکشه و کونش پاره شه !!!!!


به هر حال تو اين دوره بازي هاي فوتبال من که هيچ بازي را نيگا نکردم ولي يه شب که ديگه از لوبيا مالي درخشان دير برگشتم خونه شوهرم يه نيگاي چپ به چماق دماغم کرد و با نفرت گفت :- پس شام چي ؟گفتم اي خاک بر سر به همين دماغ چماقي که روي صورت من نقش بسته است بقدري خسته ام که حد نداره خودت پاشو برو يه همبرگر بخر و بيار تادو تائي کوفت کنيم
در حالي که به کله خود ميکوبيد و با خود ميگفت :

زن گرفتيم که چماق روحمون باشه شده لوبيا مال درخشان !!!!!!!!

خانه را ترک و به دنبال همبرگر رفت وقتي هم برگشت من داشتم همبرگررا ميخوردم ناگهان لکه سس ريخت روي دامنم و دامنم لکه دار شد !!!!!فوري به حمام رفته يک عدد غسل سس گوجه فرنگي واجب و يک عددغسل ارتجاعي واجب و يک عدد غسل قارچي ناواجب گرفتم و پريدم وسط اطاق خواب که شوهرم با نفرت گفت :

واه واه صنم دماغ اين چه ريختيه خودتو ساختي ؟ شدي عين ميمون جنده هابابا ول کن اين حسين مادرجنده رو با اون لوبياي چروکيده و بوگندوش آخه اين چه زندگيه که تو براي ما درست کردي ؟ما زن گرفتيم لوبيا مال که نگرفتيم ؟
درسته که سر ماه برات حقوق ميرسه و کمک مالي برامونه ولي آخه عزيزم من تا کي بايد شاهد اين لوبيا مالي تو باشم هان تا کي ؟

دوستان عزيزم اکنون بر سر دو راهي هستم اگر چه با نفرت مشغول مالش لوبياي درخشان هستم و بابتش مزاياي زياديدارم ولي دارم فکر ميکنم که به شوهرم دارم بد ميکنم و به سوز سينه زينب کبري نميدونيد چه احساس گناهي دارم
زندگيم امروزه شده اين سئوال

لوبيا مالي ؟ يا لوبيا نمالي ؟ کمکم کنيد به ياري سبز همه شما رجاله گان مادرقحبه چون خودم نيازمندم ......صنم دماغ ( ملقب به گه شيد ) ......نانا
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
نانا اینا رو از کجات در می اری؟ جان ننه ات اینا برای خوندن می نویسی؟

ببين ناشناس ناباور!!!!!!!

مگه کسي برات دعوت نامه فرستاده بود؟
که بيائي بخوني
اگه به نظرت غريب ميرسه راهت و بکش و برو هرررررررري
مجبور که نيستي که بيائي و بخوني مگه نه ؟ نانا

Anonymous Anonymous said...
خوشم میاد هرچی هم خودت را جر میدی و بال بال میزنی، این خورشیدخانم به تخمش هم حسابت نمیکنه. آی حال میده این جلز و ولز تو! با وجود اینکه از این دختره لوس هیچ خوشم نمیاد و اصلن آبم رو نمیاره، ولی از این جرخوردنهای تو کلی کیفور میشم. تفریح خوبی درست کردی واسم بشینم بعد از جلق زدن بخونم به ریشت بخندم.

Anonymous Anonymous said...
نانا جان اومدم سری از سر دلسوزی به جنده های بازنشسته بزنم. دیدم اینجا چندتا کامنت هست گفتم جنده پیرسگی مثه تو هم هنوز مشتری دارد. خداوند واقعا الرحمن الرحیم است. شکرگزار باش و کمتر حرص بخور که خیلی در زندگی از کون اوردی تا همینجاش. راستی اگه بروبچه ها بخوان یه جنده خونه توی هوستون بزنن تو پایه هستی بعنوان خانم رییس چیزی. زود خبر بده.