روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Saturday, June 24, 2006





و اما اين ميزرا جاکشوفسکي درست از لحظه اي که در شوکا چشمش به غار پيشاني سوفياي کس پيشاني افتاد و از خود بيخود شده و به وسطپريده و دوسه معلقي زد !!!

از اون زمان تا حالا تنها کسي است که سوفيا به اوسر زده و قربان صدقه هم رفته وسوفيا گاهي چارقد رااز برايش در پستوئي جائي از روي پيشاني خود کنار ميزند و لحظه اي نشانش ميدهد و تمام !!!!! و فکر کنم سوفيا برنامه تبديل(( تري سام )) به (( فورت سام )) راگرفته و خلاصه که بيا و ببين چه خر تو خريه

اميد و باباي عرفان و ميرزا جاکشوفسکي و خود عرفان و خربيار و باقالي بار کن مهنازم گاهي يه سري بهشون ميزنه فکر کنم مگه نه تزاد!!!!!!!!!!!!!!

عجب کثافت خونه اي اين زندگي خصوصي اصلاح طلبان به ولاي راسپوتين روي هرچه در بار تزار است اين مادرجنده ها سفيد کرده اند !!!مگه نه ؟ نانا
11 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام نانا
یه سگ توله ی مادر قحبه ای هست تو این وبلاگستان که نمیدونم چطور ار چشم تو پنهان مونده. ببین به اندازه ی یه الاغ سواد نداره به مرگ خودم تو یه پستش "گریپ فروت" رو نوشته بود گرت فرود!!!! - من حاضرم اگه بخوای تو آرشیوش بگردم اون پست رو برات پیدا کنم - کشور پرتغال رو هم نوشته بود پرتقال! بعد فکر کن دائم تریپ باسوادی میاد و میگه حتی وقت ندارم برینم از بس باید فیلم نامه بنویسم ارواح کس ننه ش . از اون هایی هم هست که میگه من هر بار از خونه میرم بیرون همه ی عالم و آدم عاشقم میشن ولی من دیگه ریسک نمیکنم!!! آخه از هول خارج رفتن رفته شوهر کرده ندیده نشناخته، بعد شوهره گی دراومده از آب... جان من تو که تخصصت سینماست یه دونه از اون کاکتوس هات هم به این حواله کن اینقده گه روشنفکری نخوره مادر قحبه. خیلی ها ازش متفرن، منتها به روش همه ی کثافات های بیوه از بس فکر و ذکرش کیر و خایه ی مرداست برای خودش خواننده جمع کرده. خودت برو ببین حالا.. اینم آدرسشه http://www.saheloftade.blogfa.com

Anonymous Anonymous said...
سلام نانا. خانومی از تو گله دارم. بابا این اسم گهشید تنها برازنده مهشید بود. چرا ورداشتی گذاشتیش روی خورشید. یه تجدید نظری بکن. پست جدید این گهشید خانوم هم خنده داره. تو رو خدا یه کم حالشو بگیر تا بفهمه دنیا دست کیه.

Anonymous Anonymous said...
یه آنونیم دیگه:
راست می گه خب اون آنویم بالائیه. یکی شو بذار انشید یگی شو بذار گه شید. حالا یه چیز بامزه برات تعریف کنم. این سعید کونی رفته تو بلاگ گه شید (همون مهشید)حالشو گرفته... بعد اونم برا این که کم نیاره گفته من می دونم تو دنبال دوست می گردی!!!!!!!!!ولی با این طرز فکر و زبان هیچکی باهات دوست نمی شه. تو رو اعتماد به نفسو حال کردی نانا؟ خودشو از تک و تا نمی ندازه سلیطه. به خدا تموم جنده دوزاری های لاپائی تهرون هم اندازه ی این جنده ی دات کامی قمیش نمیان.

Anonymous Anonymous said...
تو اون کامنت بالائی خدا جا افتاده. جمله این بود:
تو رو خدا اعتماد به نفسو حال کردی نانا؟

Anonymous Anonymous said...
ولی به مهشید کسشید بیشتر میاد به مرگ خودم. از بس برا کس و کونش تبلیغ می کنه دیگه نا و رمق براش نمونده به قول خودت به ولای اشرف چار چشم...

واي پيام عزيز

اين ساحل افتاده را قبلا ها يه دفه خدمتي بهش کردم
تو آرشيوم هست
ولي شک نکن به سراغش خواهم رفت
اکنون مشغول کله گندهاشون هستم کمي صبر داشته
باش ورپريده چرا اين همه عجولي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نانا


و اما ناشناس عزيزم

براي مهشيد هيچ لقبي شايسته تر از اشرف پهلوي
دندان طلا نيست به ولاي پري بلنده !!!!!!

ولي چشم از اين تذکر شما استفاده کرده و از گهشيد و
کسشيد و همه اين القاب پيشنهادي شما يکي بعد از
ديگري استفاده خواهم کرد . شاد باشي نانا

Anonymous Anonymous said...
پیام الهی ذلیل بشی از بس حواست جمع همه چیز هست :) اتفاقا من اون پستی رو که راجع به گرت فرود! نوشته بود خوندم. رفتم همون جا براش پیغام هم نوشتم که والله تو دهات ما یه میوه ای هست از خونواده ی مرکبات بهشم هم می گن گریپ فروت. ولی این گرت فرودی رو که تو می گی من یکی که تو عمرم ندیدم. در مورد بقیه چیزها هم کاملا درست می گی. من این آدم رو کاملا می شناسم چون همکلاسم بوده به جون عزیزت قسم. نصف بیشتر حرفاش چاخان و خالی بندیه و فقط برای خالی کردن عقده های روانی ش نوشته می شه. و گرنه به عنوان مثال کدوم بچه ی بالا شهری رو دیدی یکی در میون بیاد بگه من تو قیطریه راه می رم، آب می خورم، پارک می رم، ماست می خرم. این اداها مال بچه های پائین شهره که عقده ی راه رفتن تو خیابون های بالا شهر رو دارن...

Anonymous Anonymous said...
یه چیزی هم برای نانای عزیزم بنویسم. جلوی قوزی که آینه بگیری دقیقا همین عکس العملی رو نشون می ده که این سینه چاکان مهشید و خورشید و فلان و بهمان نسبت به تو نشون می دن. این ها طاقت دیدن چیزهایی که تو از خودشون می گیری و بازتابشون می دی ندارن. جای این که بشینن فکر کنن و ببینن چطوری می شه این قوز رو صاف کرد به تو می پرن که چرا این قوز رو نشون همه می دی. پدرم همیشه این جور مواقع می گفت یه بیوه ای تو شکمش یه بچه ی حروم زاده داشت. بعد با همون شکم راه می افتاد تو کوچه خیابون با همه هم دهن به دهن می کرد. یه روز یکی بهش می گه تو خجالت نمی کشی با این بچه ی حروم زاده تو شکم این قدر پر روئی می کنی؟ بیوه هه شروع می کنه به جیغ و داد و زاری و گیس کشی که بچه م حروم زاده ست که حروم زاده ست، تو برای چی اصلا می گی؟ یه عده هم طرف ش رو می گیرن که بعله... تو به چه حقی آبروی مردم رو می ریزی؟ یکی از اون طرف داد می زنه عمو، مشکل این مردم شکم گنده ی این زن و بچه ی حروم زاده ش نیست... مشکلشون گفتن توئه! حالا حکایت، حکایت توئه نانا جان. اینا مشکلی ندارن که! مشکل تویی که میای به همه می گی اینا بچه ی حروم زاده دارن.

Anonymous Anonymous said...
نانا باز تو قرصاتو پشت و رو خوردی؟ اسم بابای عرفان مصطفاست. سوفیا تو هلند زندگی میکنه تازه هم رفته مجرد هم هست. اسم الپر علی یه . واژه های نسوز یه دختر نوزده ساله ست. پر نوشت یکی دیگه ست اصلا اینا چه ربطی به هم دارن آخه؟

Anonymous Anonymous said...
چرا اون چهار تا حرف درستت رو با این توهمات زیر سوال می بری آخه؟

Anonymous Anonymous said...