روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Monday, February 27, 2006
براي ملا حسني نازنين


زماني دور ....در ايرانشهر .....همه در بيم ....نفس در تنگناي سينه هامحبوس....همه خاموش ......
و هر فرياد در زنجير....و پاي آرزو در بند ....هزار آهنگ و آواي خروشان بودو شب خاموش .....فضاي سينه از فريادها پر بود و لب خاموش
... و باد سرد....چونان کولي ولگرد.... به هر خانه ٬ به هر کاشانه سر ميکرد... وبا خشمي خروشان ...شعله روشنگر انديشه را - مي کشت ......شب تاريک را تاريک تر مي کرد .


حميد مصدق