
ورجاوند خيلي عزيزم
با برداشتن کلاهم تو را برنده اين مشاعره دو نفره
اعلام ميکنم
زيرا هرچه گشتم شعري با شروع ث نيافتم !!!!!
تقلب هم کرده و مولانا را زير و رو هم کردم ولي
ث نيافتم !!!!!
ترا برنده بي برو برگشت اين مسابقه اعلام ميکنم
و بعنوان جايزه برايت شعري از خودم ولي از زبان
مولاناي بزرگ مينويسم يعني آنچه که هستم و
ميدانم بدون ذره اي فروتني
اگر بخش فروتني را قبول کردي و مايل بودي ميتواني
از آخر اين شعر روند جديدي را بازي کنيم
به هر حال به تو بستگي دارد شاد و موفق باشي . نانا
وقت آن آمد که من سوگند را بشکنم
بندها را بر درانم پندها را بشکنم
چرخ بد پيوند را من بر گشايم بند بند
همچو شمشير اجل پيوند ها را بشکنم
پنبه اي از لاابالي در دو گوش دل نهم
پند نپذيرم ز صبر و بندها را بشکنم
مهر برگيرم ز قفل و در شکر خانه روم
تا زشاخي زان شکر اين قندها را بشکنم
تا بکي از چند و چون آخر ز عشقم شرم باد
کي ز چوني بر تر آيم چندها را بشکنم .
ثمن چه بها و بها روشنی
صبور است ویل و بود ویل وای
همیشه موفق باشی