روابط عمومی نانا
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
Monday, June 12, 2006
برو خجالت بکش !!!!

فقره اي به نام قاصدک از نميدانم کجاي دنيا ابتدا راجع به نگرانيش از حوادث امروز زنان.. شيرين جان هاجر ده خودمان نوشته و در انتها چنين افاضه قلم کرده :




حالا هم این جا نشسته‌ام و یک نفس اشک می‌ریزم. از خودم، از این که دستم از همه جا کوتاه است، از این که بیرون گود نشسته‌ام، از ))این که هفده سال است آن جا که باید باشم نیستم، از این که شهرزاد، لادن، میترا، فرناز، آسیه و هزار و یک رفیق و خواهرم امروز آن جا بودند و من نبودم...از این... از آن...از همه چیز...از این همه ناتوانی خودم خسته‌ام. از این همه دوری بیزارم((.


وب فقره گرامي نشستن تو نميدانم کجاي عالم و کارت را کردن و زندگيت را داشتن به مدت هفده سال نشانه آن است که تو اينجا ديگر دو روئي ميکني ترا اگر با دگنگ هم کتک بزنند به ايران نخواهي رفت تو اگر شده خود را با زنجير به پارلمان نميدانم کجائي که هستي خود راببندي از ديپورتت خود داري ميکني به يک دليل ساده اونهم زندگي هفده سال در چه ميدانم کجا است و شرايط اکنون ايران
مگر نه ؟


پس براي من چسي بيخودي و دروغکي نيا و گوز مفت در نکن جون عمه ات که ابدا حوصله اين قرشمال بازي شما ها ان جي او ئي ها را ديگر ندارم و دهان صاف ميکنم چپ و راست!!! تو مث سگ دروغ ميگي که دوست داري با شهرزاد و شو شو فر فر و گوزگوز و بول و غايط باشي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اين لحظه اگر آرزوئي هم کني بودن آنان با تو خارج از ايران است !!!!پس گه مفت نخورده سر خود را با دادگاه هاي خود مشغول کنيد و از غم روز افزونت براي مشتي زن هياهو کن در ايران دست بردار و خجالت بکش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نانا
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
پس خبر نداری چی شده...... کله گنده هاشون یا حامله بودن یا قاعده یا رو ویلچر بودن یا تو مستراح!!!!!!!! برا همینم نیومدن سر قرار!!!!!!!! یه مشت بی نوا رو به گا دادن رفت پی کارش........

Anonymous Anonymous said...
در پستت راجع به موسوي خوئيني اشتباه كردي.اين بابا اون آخونده نيست

ناشناس عزيزم

گور پدرش هرکي ميخواد باشه اون جاکش نباشه يکي ديگه باشه
بابا اين مادرجنده ها از روز اول اين رژيم را با رفتن زير بال و پرشون
به اميد يه روزي که به قدرت برسند محافظت و حمايت کردند و
تمامي کثافت هاي تحصيل کرده خود را دربست در اختيار اين
قرمساق هاي آدمکش گذاردند و هنوز هم خجالت نميکشند

بابا بسه ديگه اين همه بدبختي سر يه مشت ملت ايران با معامله
آوديد و شرم هم نداريد
مادرجنده ها اين وبلاگستان را کرده اند خانه عمه قزي هاي دسته
ديزي جاکش خودشون
دست رو هر کي زيادي گه مفت ميخوره ميزني آخرش ميفهمي
از اين مادرجنده هاي تداخلي است و بس

يه مشت زن بي سواد مادرجنده را با دادن حقوق موظف شبانه روزي
کرده اند که هر دستوري از بالا رسيد انجام بدهند

به جان خودم يه چرخي تو گه لاگهاشون زدم و ديدم عينهون يه صفخه
گوش خراش کهنه همه شون همون زرهاي مفت را زده اند و از اين
ستمي که مثنلي بهشون شده ناليده اند

خوب شد اميدوارم روزي برسه که دار و دسته خامنه اي مادرجنده
با همون تفنگ ساچمه اي هائي!!!!! که مردم تبريز را کشتند يه
چند تا ساچمه هم تو اين مادرجنده هاي وقيح خالي کنند و
حداقل يه چند تائي از دو کوهانها و خارشي ها و فلکي ملکي ها
را هم پيش هزاران جوان بي گناه و معصومي که اين رژيم خونشان
را با ناحق ريخت بفرستند . نانا

Anonymous Anonymous said...
Best regards from NY! »

Anonymous Anonymous said...